
کتاب دیکشنری کسب و کار اینترنتی + لایسنس اپلیکیشن دیکشنری
اولین کتاب مدیروب منتشر شد! اسم کتاب هست دیکشنری کسب وکار اینترنتی که در سایز کوچک و جیبی با تعداد محدود به چاپ رسیده است. این کتاب اولین لغت نامه تخصصی کسب و کار های آنلاین در ایران می باشد.
پس سروع سریع و کوچک اصلیترین کار هست.
مهم ترین عامل موفقیت استارتاپ ها شروع سریع و کوچک است
پروسه ای که باید انجام شود :
1- حداقل محصول و خدمات خود را تولید و ارائه میکنیم.
2- به جمع آوری بازخوردها میپردازیم. در این مرحله اگر بازخورد خوبی دریافت کردیم به مرحله بعد میرسیم اگر بازخورد نامناسب بود باید کمی چرخش کنیم.
3- با ارائه بیزینس پلن به سرمایه گذار و همچنین شرح موقعیت کنونی (مرحله اثباتِ درآمدزاییِ ایده) سرمایه ای را جذب میکنیم.
4- طی مدتی کوتاه به رشدی عظیم و درآمدی بالا دست پیدا میکنیم.
4 مرحله فوق بسیار بسیار خلاصه بیان شدند تا کاملا قابل فهم باشند. اما بیایید عوامل ذکر شده دیگر را مورد بررسی قرار دهیم...
ایده : ایده بسیار مهم است. اما نه مهم تر از شروع سریع و کوچک. فرض کنید یک ایده خوب در ذهن دارید اما ماه ها و حتی سال ها آن را اجرا نکنید. یا منتظر باشید تا سرمایه بزرگی از آسمان برسد و سپس آن ایده را اجرا کنید. چه اتفاقی خواهد افتاد؟؟ شما هیچ وقت این ایده را اجرایی نمیکنید و دیگران آن را اجرا کرده حال یا به درآمد میرسند و یا شکست میخورند. اده حتی اگر عالی باشد نمیتواند مهم ترین بخشِ کار باشد. چه بسیار ایده های فوق العاده ای که به بدترین شکل ممکن اجرا شدند و یا آنقدر دیر اجرا شدند که نتیجه لازم را دریافت نکردند. به نت برگ نگاه کنید. مگر نت برگ و تخفیفان از خود ایده ای داشتند ؟؟؟ آنها فقط نسخه خارجی یک ایده خوب را در ایران لوکالایز کرده و سریعا اجرا کردند. و حتی کوچک.
توسط ARchive.org به شکل و شمایل قبلی سایت تخفیفان مراجعه کنید (web.archive.org/web/20110528170407/http://takhfifan.com). حتی ظاهری بسیار ساده و داشت. اگر هم اکنون همچین وبسایتی را مشاهده کنید آیا آینده ای میلیاردی را برای آن متصور خواهید شد؟؟!! اگر پاسختان منفی است پس باید بگویم که هنوز باورهایتان در مورد استارتاپ ها ایراد دارد. کتاب نوپای ناب را مطالعه کنید...
سرمایه : در این که سرمایه نقش مهمی را در پیشرفتِ سریع ترِ کار بازی میکند هیچ شکی نیست. اما نکته اینجاست : عامل اصلی نیست!! به کسب و کارهای اینترنتی موفقِ امروز نگاه کنید. دیجی کالا و آمازون را مثال میزنم. کدام یک از آنها در ابتدا انبارهای چند صد متری و چند هزار متری داشتند؟ کدامیک در ابتدای کار 700 پرسنل استخدام کردند و به آنها حقوق دادند؟ این باور را از سر خود بیرون کنید که سرمایه عامل اصلی موفقیت است. به هیچ عنوان اینطور نیست. فقط یک سرمایه اندک و کوچک داشته باشید و سریع و کچک شروع کنید کافیست. همان کاری که هزاران کارآفرینِ موفق در داخل و خارج از کشور انجام دادند!
بازاریابی : این عامل زمانی مهم میشود که ایده شما امتحان خود را پس داده باشد. چرا که قبل از آن رقبایی وجود ندارند که نیاز باشد عالی بازاریابی کنید. ابتدا بازخوردها را جمع آوری کنید و سرمایه گذار جذب کنید، عامل بازاریابی هم به کارتان اضافه خواهد شد.
*** در تمام توضیحاتِ فوق قصد داشتم تا به یک نکته مهم اشاره کنم و آن هم جمع آوری بازخورد کاربران بود. این مورد بسیار مهم است. چرا که هیچ ایده ای را نمیتوان 100% موفق یا نا موفق دانست مگر تا زمانی که آن را ارائه کنیم و بازخوردها را جمع آوری کنیم. و بهترین و سریع ترین و کم هزینه ترین راه همین شروع سریع و کوچک است. ***
امیدوارم همه عزیزان در مسیر کارآفرینی موفق باشند. خدانگهدار
بنظر بنده مهم ترین عامل موفقیت یک استارتاپ در درجه اول شناسایی فرصتهای کف بازار است یعنی یک نیاز،خواسته و تقاضایی که در جامعه وجود دارد و برای آن محصولی وجود ندارد اگر کسب و کار اینترنتی را در نظر بگیریم منظور از فرصت کف بازار نیاز،خواسته و تقاضایی است که در بستر فناوری اطلاعات و اینترنت تا به حال بدان پاسخی داده نشده است.در درجه دوم تدوین یک طرح جامع کسب و کار بر اساس نگرش سیستمی یعنی در نظر گرفتن کلیه ابعاد (فنی،مدیریتی،مالی،بازار و ...) میباشد.در درجه سوم دستیابی به بهترین زمان برای شروع استارتاپ میاشد.
به نظر اینجانب شریع سریع و کوچک جواب صحیح مسابقه می باشد.
و اما اثبات این گزینه:
صدالبته ایده هم باید ایده ی به درد به خور و خوبی باشد اما جدای از بحث ایده چرا اعتقاد دارم باید شروع سریع و کوچک باشد؟
وقتی ایده ی نویی را اجرا می کنیم باید برای آن محصول نیز تولید نماییم اما خیلی ها چندین و چند محصول تولید می کنند اما ما باید یک محصول تولید نموده و عرضه نماییم و سپس با فید بک هایی که می گیریم آینده ی استارت آپ را معین کنیم.
فیدبک همان یک محصول که از جانب مشتریان ارائه می شود به ما می گوید که کجای کارمان ایراد دارد،چه نقصی در محصولمان است، برای بهتر شدن محصول باید چه چیزهایی به آن اضافه نماییم و ...
حتی در سطح بالاتر مشتریان و مردمی که محصول مارا دیده اند به ما خواهند گفت که چه محصول دیگری ضرورت دارد تا ما نسبت به تولید آن اقدام نماییم.
اما حالا اگر فردی که استارت آپ جدید را راه انداخته چندین ماه را برای گذاشتن چندین محصول بگذارد و بعد با بازخوردها و فیدبک ها بداند که مردم اصلا نیازی به محصولات او نداشته ند متضرر می شود و بسیار لطمه می خورد و خیلی سریع با شکست مواجه خواهد شد.
پس باید در ابتدا یک محصول تولید نموده و با بازخورد و فیدبکی که از آن محصول می گیریم آینده استارت آپ و همچنین تولیدات محصول جدید را ادامه داده و حتی متوجه خواهیم شد که اصلا باید این استارت آپ را ادامه داد ویا خیر؟
بنظر من شروع سریع و کوچک مهمترین عامل برای را ه اندازی استارت آپ است اینکه اول ببنیم این ایده ای که داریم قابل اجرا است؟ ایا توسط این ایده میتونیم محصول خود را ارایه کنیم و ایا در بازار به میزان کافی تقاضا دارد؟
شاید ما ایده خوب و نابی داشته باشیم و یک سال روی اون ایده کار کنیم و محصولاتی رو هم تولید کنیم اما پس از یکسال متوجه شویم که محصولی که ارایه کردیم بازاری برای اون وجود ندارد اون موقع مطمینا زیان زیادی خواهیم کرد و خیلی از کسب و کارها این کار رو انجام می دهند که منجر به زیان زیادی برای انها می گردد
پس اول می بایست نیاز بازار رو بررسی کنیم و مطابق با علاقه ای که به اون حرفه داریم (که علاقه شرط اول شروع یک استارت آپ است و بسیار بسیار مهم است) در مقیاس کوچک شروع کنیم یعنی اول باید شلیک کنیم(شروع کوچک) بعد هدفگذاری کنیم و سپس مابقی مراحل را رعایت کنیم
پس مهمترین مرحله تست محصول و شروع کوچک ان است و بتدریج در طی مسیر مهارتهای لازم را کسب خواهیم کرد
بنظر من 90 درصد شروع کوچک و سریع مهم است و مابقی هم ده درصد ، البته بازاریابی هم مهم است اما وقتی ما شروع نکنیم و بدرستی محصول خود را تست نکنیم بازایابی هم بی معنی خواهد بود
بیشتر استارت آپ های بزرگ دنیا ایده نابی نداشتند یا بواسطه یک اختراع به ثروت نرسیدند همون ایده ای که قبلا بوده رو تا حدی تغییر داده و وارد بازر کردند و در حقیقت در طی این مسیر از سیستم استفاده کردند که سبب شده استارت آپ ها انها با ضریب موفقیت بالایی به نتیجه رسد و همچنان این استارت آپ ها قدرتمندترین استارت آپ های دنیا هستند
مثل شرکتهای بزرگ وال مارت، والت دیزنی، فدرال اکسپرس، کنتاکی و... که از همون اول با یک ایده کوچک شروع کردند و در حقیقت محصول جدیدی را اختراع نکردند همون محصولی که بیرون ارایه می شد رو با تغییرات و ایده های کوچکی تلفیق کرده و با استفاده از سیستم این کسب وکار رو گسترش داده و در نهایت به موفقیت رساندند
داشتن سرمایه اولیه زیاد در همان ابتدای کار، اهمیت زیادی ندارد چون خیلی از استارت آپ ها هستند که با سرمایه اولیه پایینی شروع می کنند و وقتی ما نتونیم در مقیاس کوچک شروع کنیم و بتدریج رشد کنیم یا مرحله تکامل استارت آپ رو نگذرانیم نخواهیم توانست با یک سرمایه اولیه زیاد موفق به راه اندازی استارت آپ شویم و باز هم خیلی از استارت آپ ها با سرمایه اولیه زیادی شروع می کنند و چون شروع کوچک رو ندارند و تست اولیه رو انجام نداده و بازار رو تست نمیکنند و در حقیقت دوران تکاملی اون استارت آپ رو طی نمی گردد، به شکست می خورند
پس اگر یک جمع بندی داشته باشیم به این صورت است:
1- فقط داشتن ایده ناب، سبب رشد استارت آپ نخواهد شد و بدست اوردن ایده هم کار سختی نخواهد بود
2- داشتن سرمایه اولیه زیاد در همان ابتدای کار، زیاد مهم نیست چون همانطور که گفتیم خیلی از استارت آپ ها هستند که با سرمایه اولیه پایینی شروع می کنند پس این گزینه هم اهمیت زیادی ندارد
3- بازاریابی مطمینا مهم است اما همانطوری که اشاره شد تا شروع نکنیم و محصول رو همون ابتدا تست نکنیم بازاریابی نیز بی تاثیر خواهد بود چون اون محصول بازاری ندارد
4- ومورد چهارم که همان شروع کوچک و سریع است که در حقیقت تست اولیه و سریع محصول ماست و اقدام و برداشتن قدم اول است که سبب خلق یک استارت آپ موفق خواهد شد و در مسیر به چالشها برخورد کرده و بتدریج مهارتهای لازم رو کسب خواهیم کرد و 90 درصد این گزینه اهمیت دارد
باور به اینکه خدا روزی رسان است و همیشه و همه وقت برای شروع خوب است نه سن مهمه نه تحصیلات .
نداشتن این باور غلط که چون کسب و کارهای دیگه الان هستن پس من موفق نمیشم درصورتی که وقتی به سرگذشت مارک زاکربرگ نگاه میکنیم شبکه های اجتماعی وجود داشتن پس اگر فکر میکرد که خوب وجود داره من دیگه کاری انجام ندم یا اینکه مدیر تلگرام میگفت خب پیام رسان زیاد وجود داره پس نرم سمت اون.
ایمان به خدا ،باور درست نسبت به کسب و کار ،تلاش و شروع کار بدون کمال گرایی
با وجود خدا و کمک هاش نباید کسی از کار و تلاش خسته یا نا امید بشه یا از بزرگی مشکلات بترسه
من خودم خیلی نا امید می شدم اما وقتی فکر میکنم توی این دنیا تنها نیستم و خدایی هست که قول داده توی قرآن که هر کی ازش کمک بخواد ( هر کس بر خدا توکل کند ( البته با تلاش و کوشش ) من برای او کافی هستم
و از طرف دیگه میگه کیست راستگو تر از خدا و توانا تر از خدا - من که نا امیدی هام یادم میره حالا هر چه قدر هم که میخواد رقیب هات گنده باشن
اصلا ما که نمی خواهیم کسی رو زمین بزنیم دوست داریم باهم باشیم و با هم رقابت کنیم نه این که کسی بخواد کسی رو زمین بزنه
مگه با وجود غولی مثل فیس بوک صاحب تلگرام میلیاردر نشد ؟ ؟ ؟
خب بنده حدود تقریبا یک سال میشه که این سایت یعنی مدیر وب رو کاملا دنبال میکنم و تا جایی که دیدم نسبت به رقباشون تنها سایتی هست که کاملا به فکر کاربرانش هست تا به فکر سودشون و برای همین به نظرم در این حوزه بهترین هست.
خب به نظر من شما جواب رو خودتون قبل از اینکه سوال رو طرح بکنین دادین.همونجایی که تفاوت کار آفرینی و استارت آپ رو گفتین داخل مثالتون گفتین که باید مجموعه رو باید با یک ایده متفاوت اجرا کنید و به درآمد بالا برسه داخل مدت کوتاهی و این رشد کنه به صورت مداوم .
پس جواب من شروع سریع و کوچیک هست. البته تمامی اون موارد هم باید باشن اما 90 درصد اهمیت رو به این میدم.(اون کتابی که گفتید رو هنوز مطالعه نکردم چون سفارش دادم هنوز به دستم نرسیده و نظرم رو طبق تجربیاتی که از سایتتون بدست اوردم میدم) خب چرا رو پایین توضیح میدم و اینا رو فقط طبق تجربیاتم و با توجه به برسی تمام این چهار مورد به این نتیجه رسیدم.
اول ایده رو که همه دارن تقریبا و زیاد هم هست پس بحثی روی این نیست و با یکم فکر کردن میشه دید چقدر ایده های ناب وجود دارن.
دوم شروع سریع و کوچیک هست که مهم ترین عامل هست چون وقتی ما میایم و یک ایده داریم و اون رو خیلی سریع اجرایی میکنیم و همچنین برای این کار نیاز به سرمایه زیادی و بازاریابی نیست و میتونیم با کمترین نیرو و کارمند کار رو شروع کنیم و به نظر من بزرگترین مشکل هم همین هست که خیلی ها اصلا شروع نمیکنن.
و خب زمانی که میایم و زود شروع میکنم و چون کارمان کوچیک هست میتونیم با برسی بیشتر و اجرای ایده های بهتری اون رو بزرگتر کنیم.
و اینجاس که ما تقریبا تمام کار هامون رو کردیم و خودمون رو نشون دادم و جدیدا که شرکت هایی هستن که راحت وقتی میبینن یک استارت آپ ایده خوبی داری و به خوبی شروع کرده میان و از لحاظ مالی حمایت می کنند و از این لحاظ هم مشلی نداریم.
و در آخر بازاریابی هم وقتی از لحاظ مالی تامین هستیم که میشه به راحتی انجام داد.
ببخشین طولانی شد و یا کمی و کاستی داشت بنده خیلی مونده تا به دانش شما استادن عزیز برسم و هنوز راه خیلی طولانی در پیش دارم.
2- شروع سریع و کوچک ( یک استارت آپ هر چقدر سریع رشد کنه اما نتونه برنامه بلند مدت داشته مثل خیلی از غول های پول ساز به زمین میخوره و ورشکست میشه. پس میشه گفت به این قسمت 5% تعلق بگیره)
3- سرمایه اولیه (نمونه های خیلی زیادی وجود داره که سرمایه اولیه خیلی زیادی رو وارد یک کسب و کار کرده اند اما به دلیل نداشتن ایده و طرح کسب و کار مناسب شکست خورده اند.پس میشه گفت 10% از موفقیت یک کسب و کار سرمایه اولیه تشکیل میده)
4- بازاریابی (میتونم بگم بعد از ایده کسب و کار بازاریابی میتونی 10% تاثیر بر روی موفقیت یک استارت آپ داره.)
باید تشخیص داد چه زمانی برای شروع مناسب است
نمونه ش استارت آپی که در زمان رکود وارد بازار شد و موفق شد و استارت آپی که در سال 2000 با ایده ای که برای مشاهده ویدئو آنلاین وارد شد که در آن زمان سرعت اینترنت محدود بود و این ایده نیاز به پهنای باند زیادی داشت وارد بازار شد و شکست خورد و درست دو سال بعد ادوب فلش مشکل را حل کرد و پهنای باند 50 درصد افزایش پیدا کرد. یوتیوب عالی زمانبندی شده بود ایده عالی زمانبندی غیر قابل باور. در واقع یوتیوب در زمان راه اندازی حتی هنوز ایده تجاری هم نداشت اما در زمان بسیار بسیار خوبی شروع به کار کرد. باید بگم ایده مهمه،سرمایه مهمه،اجرا و تیم شما مهم هستند اما هیچکدام به اندازه زمان مهم نیست. شما باید بدونید چه زمانی مشتریانتان آماده چیزی هستند که می خواهیدبه اونها پیشنهاد بدید
1- عزم و اراده ی خودش
2- ایده
3-صادق بودن با مشتری
به نظر من :" استمرار در کار" به عبارت دیگر "تلاش و پشتکار" مهمترین پارامتر است.
به نظر من :" استمرار در کار" به عبارت دیگر "تلاش و پشتکار" مهمترین پارامتر است.
با توجه به مطالعات و بررسیهای انجام شده از مقالات علمی و عرایض جناب منصوری فر ، بنده بطور مختصر از4 دلیل موفقیت شرکتهای نوپا و استارت آپ ها :
1- اولین و مهمترین عامل را زمان شروع بصورت سریع و کسب و کار کوچک می دانند که این عامل 45 درصد با عث موفقیت می باشد
2- دومین عامل بازاریابی و درواقع تیم اجرایی آن استارت آپ که 25 در صد باعث موفقیت می باشد
3- سومین عامل ایده و بعد طرح کسب و کار در یک استارت آپ با 20 درصد دلیل موفقیت می باشد
4- چهارمین عامل و کمترین دلیل موفقیت یک استارت آپ سرمایه اولیه است که آن هم با 10 درصد باعث موفقیت کسب و کارهای نوپا می گردد.
و در پایان عرض می کنم اگر شما بیشترین سرمایه و بهترین ایده و طرح کسب و کار را با قوی ترین تیم بازاریابی و اجرایی داشته باشید ولی استارت آپ تون رو در زمان نیاز به آن ایده سریع و بصورت کاملاً کوچیک آنرا اجرایی نکنید تا بتوانید چرخش کنید و از آن کار بازخورد بگیرید در آن کار موفق نخواهید بود.
متشکرم
سلام،شروع سریع و کوچک گزینه ی مهم و عامل موفقیت استارت آپ ها میباشد؛به این صورت که حداقل محصول خودشون رو باید ارائه کنند و ببینند چه فیدبکی از مردم دریافت میکنند و بعد بر اساس فیدبک های مردم پیش بروند و محصولات خودشون رو ارائه کنند و بدین صورت موفق میشوند؛درست مثل خود شما آقای منصوری فر،که مدیر وب را بر اساس فیدبک و نظرات کاربران جلو میبرید و محصول ارائه میکنید.
با تشکر
بسته به این که اون کار چقدر برای یک نفر عادی بیشتر به نیاز نزدیکتر باشه (ضروری تر باشه و با اون استارت اپ کار خیلی راحتتر از قبل باشه)
این اولین عامل موفقیت اون استارت اپ است
عامل های جانبی هم شامل پول ، انرژی ، دانش مدیریتی و اجرایی ان استارت اپ ، و رقبا هستند که اگه یک استارت اپ بتواند با پول و تبلیغات و برنذینگ وارد شود ، درصد شکستش خیلی کمتر است
ما استارت اپ های زیادی میبینیم که بعد از شروع به کار کپی کننده گان دست به کار شدند و از اولین شرکت راه اندازی اون استارت اپ قوی تر کار کرده اند.
پس به طور خلاصه به این که استارت اپ چقدر در جامعه نیاز است بهش
و چقدر پول برای معرفی اون بخوان هزینه کنن
به مدیریت صحیح
خلاقییت
و رقبا مربوط است که موفق بشود و یا نشود
شک نکنید که مهمترین نکته همینه.
دلیلش هم اهمیت فوق العاده ای که در تک تک این سه کلمه نهفته شده.
این سه کلمه، بینهایت برای یه استارتاپ مهم هستند زیرا:
شروع: خیلی از ماها استارتاپای موفقی رو دیدیم و به خودمون گفتیم که ای کاش من این کارو کرده بودم یا اگه منم جای اون بودم الان پول دار شده بودم. این حرف درسته ولی شما الان بازنده شدید چون فرد دیگه ای قبل از شما اون رو شروع کرده و قطعا از شما جلوتره. پس شروع کردن (استارت زدن) رو باید جدی گرفت.
سریع: استارتاپ باید وقتی نیاز بازار رو کشف کرد (یعنی ایده رو دید) اون رو سریع شروع کنه وگرنه اولا ممکنه این ایده به ذهن دیگران هم برسه و ثانیا اینکه اگر یه ایده رو زیاد در فاز بررسی اولیه پیش ببرید انجامش برای خودتون پیچیده میشه و ذهنتون نسبت بهش گارد میگیره.
کوچک: اغلب استارتاپای موفق در دنیا و در ایران، ابتدا برای یه جامعه هدف کوچیک راه اندازی شدند. این موضوع خیلی مهمه چون اولا باعث میشه سرمایه زیادی در ابتدا نیاز نباشه (که استارتاپا معمولا این سرمایه رو ندارند) ثانیا اینجوری قابلیت درک بازخورد مشتری و انعطاف بسیار بیشتری برای استارتاپ وجود داره و ثالثا در صورت نیاز میشه به راحتی مسیر استارتاپ رو اصلاح کرده یا تغییر داد.
در آخر باید بگم هرچند گزینه های دیگه هم مهم هستند ولی اولویت ندارند زیرا:
ایده: الان دیگه اینقدر ایده تو دنیا هست که برای اغلب کارا نیاز به ایده پردازی عجیبی نیست. ثانیا بسیاری از ایده ها به ذهن خیلی ها میرسه ولی کیه که اونا رو شروع کنه
سرمایه: همین حالا سرمایه های راکد که حاضرن برای استارتاپا خرج بشن خیلی زیادن ولی مهمه که یه کاری سریع و کوچک شروع بشه تا سرمایه دار با دیدن موفقیت این کار تو فاز کوچیک، بیاد و سرمایه گذاری کنه
بازاریابی: این نکته انتخاب دوم منه ولی به هر حال در مورد یه استارتاپ (همون طور که از اسمش پیداست) باید اول استارت بخوره بعد بازاریابیش هم میتونه جور بشه...
اولین چیزی که یه استارت آپ موفق اون رو در نظر میگیره بحث شناسایی نیازها ی کاربران و توجیه اقتصادی ایده هستش .
در صورتی که ایده خلاقانه و منحصربفرد باشه قطعا میشه روش سرمایه گذاری کرد.
یا باید اولین باشی یا بهترین و یا منحصربفردترین
به طور قطع و یقین مهمترین عامل طرح یا ایده می باشد،چرا که تا ایده، ایده نابی نباشد درآمد زا نخواهد بود. اگر سرمایه باشد اما ایده و طرح خوب نباشد قطعا به نتیجه نخواهیم رسید.اگر سایت ایران کنسرت موفق بوده و سود بالایی داشته به خاطر ایده ی خوبی است که داشته است، اصلا یکی از مهمترین اصول موفقیت در تمامی کسب و کارهای معمولی نیز داشتن یک ایده ای نو و کارآمد می باشد.
اگر سایت فرانش موفق است به خاطر ایده ی نابی است که دارد، چه بسا که سایت های بسیاری بوده اند که به اندازه فرانش یا حتی بیشتر سرمایه اولیه گذاشته اند و موفق هم نبوده اند.
حتی در بسیاری از موارد اگر شما ایده ی نابی داشته باشید نیازی به سرمایه گذاری بالا هم ندارید.به طور مثال می توان در این مثال هم به سایت ایران کنسرت اشاره کرد.
فرض کنید شرکت رویال هنر می خواهد اسپانسر کنسرت مهدی یراحی شود و برای اینکه بلیط ها را بفروشد تبلیغات می کندو در تبلیغات خود نام سایت ایران کنسرت را نیز به عنوان مرجع فروش آنلاین بلیط های این برنامه قید می کند.
یا اگر سایت بیپ تونز موفق بوده به خاطر ایده ی نابی است که رو کرده و گرنه علاوه بر هزینه های مربوط به طراحی سایت و پرسنل، دیگر هزینه ی آنچنانی بابت تبلیغات انجام نداده است.
البته قطعا هر ایده ای هر چند که ناب باشد و تازه، باز هم به سرمایه نیاز دارد حالا برای برخی استارت آپ ها کمتر و برای برخی بیشتر .
بگذارید برای گزینه های دیگر نیز یک بررسی اجمالی داشته باشیم:
شروع سریع و کوچک:یکی از عوامل موفقیت هر استارت آپی شروع سریع می باشد اما نه سریع و کوچک.بلکه سریع و بزرگ، چرا که باید تا قبل از اینکه رقیبان متوجه ایده ی ما شده باشند سریع آن را رشد داده و به درآمد زایی برسانیم و گرنه آن موفقیت و سود را به دیگران تعارف کرده ایم.
سرمایه اولیه:در دنیای کنونی هیچ کسب و کار و هیچ استارت آپی را نمی توان بدون سرمایه شروع کرد.این طبیعی است که در برخی از استارت آپ ها به سرمایه بیشتری نیاز باشد اما قطعا این گزینه مهمترین عامل موفقیت نیست چراکه این امر، لازمه کلیدی همه استارت اپ هاست.
بازاریابی:ما چه کسب و کار فیزیکی داشته باشیم، چه اینترنتی و چه یک استارت آپ ، در هر صورت باید برای آن بازاریابی انجام دهیم و بدون بازاریابی به نتیجه نمی رسیم.پس این اصل هم وجه مشترک تمامی استارت آپ هاست.
پس به این نتیجه می رسیم که مهمترین عامل موفقیت یک استارت آپ طرح یا ایده می باشد.
به طور قطع و یقین مهمترین عامل طرح یا ایده می باشد،چرا که تا ایده، ایده نابی نباشد درآمد زا نخواهد بود. اگر سرمایه باشد اما ایده و طرح خوب نباشد قطعا به نتیجه نخواهیم رسید.اگر سایت ایران کنسرت موفق بوده و سود بالایی داشته به خاطر ایده ی خوبی است که داشته است، اصلا یکی از مهمترین اصول موفقیت در تمامی کسب و کارهای معمولی نیز داشتن یک ایده ای نو و کارآمد می باشد.
اگر سایت فرانش موفق است به خاطر ایده ی نابی است که دارد، چه بسا که سایت های بسیاری بوده اند که به اندازه فرانش یا حتی بیشتر سرمایه اولیه گذاشته اند و موفق هم نبوده اند.
حتی در بسیاری از موارد اگر شما ایده ی نابی داشته باشید نیازی به سرمایه گذاری بالا هم ندارید.به طور مثال می توان در این مثال هم به سایت ایران کنسرت اشاره کرد.
فرض کنید شرکت رویال هنر می خواهد اسپانسر کنسرت مهدی یراحی شود و برای اینکه بلیط ها را بفروشد تبلیغات می کندو در تبلیغات خود نام سایت ایران کنسرت را نیز به عنوان مرجع فروش آنلاین بلیط های این برنامه قید می کند.
یا اگر سایت بیپ تونز موفق بوده به خاطر ایده ی نابی است که رو کرده و گرنه علاوه بر هزینه های مربوط به طراحی سایت و پرسنل، دیگر هزینه ی آنچنانی بابت تبلیغات انجام نداده است.
البته قطعا هر ایده ای هر چند که ناب باشد و تازه، باز هم به سرمایه نیاز دارد حالا برای برخی استارت آپ ها کمتر و برای برخی بیشتر .
بگذارید برای گزینه های دیگر نیز یک بررسی اجمالی داشته باشیم:
شروع سریع و کوچک:یکی از عوامل موفقیت هر استارت آپی شروع سریع می باشد اما نه سریع و کوچک.بلکه سریع و بزرگ، چرا که باید تا قبل از اینکه رقیبان متوجه ایده ی ما شده باشند سریع آن را رشد داده و به درآمد زایی برسانیم و گرنه آن موفقیت و سود را به دیگران تعارف کرده ایم.
سرمایه اولیه:در دنیای کنونی هیچ کسب و کار و هیچ استارت آپی را نمی توان بدون سرمایه شروع کرد.این طبیعی است که در برخی از استارت آپ ها به سرمایه بیشتری نیاز باشد اما قطعا این گزینه مهمترین عامل موفقیت نیست چراکه این امر، لازمه کلیدی همه استارت اپ هاست.
بازاریابی:ما چه کسب و کار فیزیکی داشته باشیم، چه اینترنتی و چه یک استارت آپ ، در هر صورت باید برای آن بازاریابی انجام دهیم و بدون بازاریابی به نتیجه نمی رسیم.پس این اصل هم وجه مشترک تمامی استارت آپ هاست.
پس به این نتیجه می رسیم که مهمترین عامل موفقیت یک استارت آپ طرح یا ایده می باشد.
می توانم برای این نظر برای شما مثالی بزنم ،اگر نگاهی به تلگرام بیاندازید در ابتدا فقط گروهها تا 200نفر ظرفیت داشتند و تنها قابلیت تلگرام گروه هایش بود بعد روبات ها را اضافه کرد که خیلی ها ربات های خودشون رو درست کردند و سپس قابلیت کانال را اضافه کرد که الان تبلیغات بزرگ تلویزیونی و ماهواره ای را روی همین کانال ها می بینیم و سپس ظرفیت گروه ها را بالا برد.
گزینۀ دوم شروع سریع و کوچک و تولید MVP ها
دلایل :
قطعا هر کسب و کاری در دنیا، چه فیزیکی و چه آنلاین، با یک ایده شروع می شود. اما مهمتر از آن ایده، شناسایی دقیق نیاز بازار به آن ایده، مشخص کردن دقیق بازار هدف خود و در ادامه نحوۀ اجرای آن ( طرح کسب و کار) است که موفقیت آن ایده را تا حدودی قابل دستیابی تر خواهد کرد. اما شاید چیزی که در این وسط خیلی ها به آن توجهی نمی کنند و فقط با در نظر گرفتن اصول ایده و طرح کسب و کار خود، کامل گرایی را انتخاب کرده و می خواهند در بهترین وضعیت پروژه خود ران کنند، اینست که بعد از گذاشتن زمان زیادی قبل از اجرای پروژه، متوجه تغییر بازار هدف یا ورود رقبا به آن حوزه می شوند و اینگونه به راحتی انگیزه خود را از دست بدهد. به خاطر همین است که گفته می شود ایده را در لحظه اجرا کنید، حتی اگر به ظاهر مسخره یا کوچک آید. در نهایت می بینیم عاملی بسیار مهم که می تواند به عنوان یک کاتالیزور در موفقیت یک ایده دخیل باشد، اینست که با ارائه مدل یا مدل های MVP و گرفتن فیدبک های لازم از مشتریان، خود را به شدت با آنها درگیر کنید. در واقع چنین کسب و کارهایی که هرگز وجود نداشتند (استارت آپ) و می خواهند از ریشه خودشان را بسازد، قطعا نیاز به همفکری با مشتریان اولیه و مشاورانی دارند که از مسیر اصلی خود خارج نشوند و شاید تا مرحلۀ به بار نشستن آن کسب و کار، ایدۀ ابتدایی به طور چشمگیری تغییر کند و البته باید گفت که این بسیار هم عالیست و نشان می دهد که شما دقیقا اهدافی هم جهت با اهداف مشتریانتان دارید و در اینصورت هرگز امکان ندارد که از مسیر اصلی خود خارج شوید و با توجه به نیاز دقیق مشتریان شاید لازم باشد تا رسیدن به مرحلۀ قابل قبولی ده ها و بلکه صدها بار عمل چرخش را داشته باشید.
بعد از پیاده سازی چرخۀ ( ایده –- تولید MVP -– فیدبکهای لازم) باید یاد بگیریم که چطور آنرا مدیریت کنیم، یعنی چه موقع ثابت قدم بمانیم و چه موقع چرخشهای لازم را انجام دهیم و بعد از اینکه این مراحل طی شد و پروژه به مراحل بالاتر و قابل قبولی رسید، در آن موقع است که نیاز به سرمایه گذار اولیه و در ادامه تبلیغات گسترده تر شدیدا احساس می شود تا اینکه ایدۀ استارت آپی ما در سطح کشوری خود را نشان دهد.
با این مدل میتوان از اتلاف وقت جلوگیری کرد و با سرمایه کمی شروع نمود و با فید بک گرفتن و دانستن نظر مشتریان ابهامات و مشکلات را برطرف کرد و نتیجه بخش بودن یا نبودن انرا سریع متوجه شد و ودر صورت وجود بازخورد مناسب سرمایه گذار را نیز میتوان یافت و متقاعد کرد که بازار خوبی وجود دارد
در این روش ایده و بازار سنجیده میشود سرمایه گذار نیز جذب شده و مشکلات از طریق نظرات مشتریان ابتدایی مرتفع و با کمترین زمان و سرمایه کار کلید میخورد
با این مدل میتوان از اتلاف وقت جلوگیری کرد و با سرمایه کمی شروع نمود و با فید بک گرفتن و دانستن نظر مشتریان ابهامات و مشکلات را برطرف کرد و نتیجه بخش بودن یا نبودن انرا سریع متوجه شد و ودر صورت وجود بازخورد مناسب سرمایه گذار را نیز میتوان یافت و متقاعد کرد که بازار خوبی وجود دارد
در این روش ایده و بازار سنجیده میشود سرمایه گذار نیز جذب شده و مشکلات از طریق نظرات مشتریان ابتدایی مرتفع و با کمترین زمان و سرمایه کار کلید میخورد
اراده به ایده
پشتکار و موفقیت
تیم و نحوه اجرای ایده به اضافه دمو یا نمونه اولیه و مدل کسب کار و طرح تجاری مهمترینن
مهمترین عامل موفقیت استارتاپ ها شروع سریع و کوچک است. برای اینکه یک ایده را ساخت باید پیش از هر چیزی اجرا و پیاده سازی کرد. تا زمانی شروع ایده و پیاده سازی آن صورت نپذیرد چیزی نمی آموزیم. برای اینکه واقعا بخواهیم ببینیم که ایا یک بیزینس را میتوانیم بسازیم باید پیاده سازی آن را شروع کنیم. اگر بخواهیم یک کار آفرین باشیم باید سراغ شروع سریع و کوچک برویم. برای اینکه بدانیم بین رغبا برنده هستیم باید سریع تر یاد بگیریم و این در سایه شروع سریع محقق می شود و کم و کاست تجارت ما مشخص می شود. در نتیجه برای را ه اندازی یک استارتاپ باید دید که آیا توانایی شروع سریع حتی کوچک وجود دارد یا نه.
با سپاس
همونطوری که آقای منصوری فر عزیز در ویدیو توضیح دادن استارت آپ ها همونطوری که از اسمشون پیداست میخوان یک ایده جدید وناب رو از ابتدا خودشون تاسیس کنن خب پس مشخصه که ایده ای متفاوت که همون تفاوتش میتونه مزیت رقابتی آنها باشد رو دارن ولی مهمتر از خود ایده نحوه اجرا و سریع اون ایده است. که بهترین راه برای این کار اینه که قبل از صرف هزینه های زیاد اون کسب و کار رو به صورت کوچک رو البته سریع اجرا کنند چرا که سرعت از اهمیت بالایی برخورداره تا صاحبان اون کسب و کار بتوانند بازخورد مشتریها و بازار هدف رو نسبت به ایده و محصولاتی که قراره ارائه بدند رو ببینند. و از این راه بتوانند اشکالات کارشون رو برطرف کنند و بازار هدف رو بهتر بشناسند تا بتوانند هم ایده خود را بزرگتر کنند و هم خدمات بهتری رو به مشتریان ارئه بدن.و یا اینکه اگر ایده و کسب وکار آنها در دنیای استارت آپی موفق نشد از به حدر رفتن زمان و سرمایه خود جلوگیری کرده باشند.
ارزیابی دقیق بازار و موفقیت سنجی ایده:
به نظر بنده برای موفقیت یک استارت آپ مهمترین موضوع، بررسی تقاضا و کشش بازار از طریق سنجش و پیش بینی خواست مشتریان از کیفیت و نوع خدمات ارائه شده است. در واقع استارت آپ موفق زمانی شکل می گیرد که طراحان آن با ارائه ی یک نمونه ی اولیه ( استراتژهای مختلفی برای ارائه این نمونه ی ساده و اولیه وجود دارد ) از بازخورد بازار مطلع شده و در صورت لزوم پیش از اجرای یک طرح عملیاتی عظیم و هزینه بر، درک صحیحی از خواست مشتریان، بازار هدف، ایرادات احتمالی ایده و ...بدست آورند و در صورت لزوم تغییرات لازم را در روند اجرای استارت آپ خود اعمال نمایند یا استارت آپ خود را به شکلی مناسب متحول سازند
درواقع همیشه اولین ایده مهمترین و موفقترین ایده نیست و ما نیاز داریم بر اساس بازار به شکل مداوم ایده خودمون را تقویت کنیم. کلید اصلی بردمون در دنیای استارتآپی بخصوص در حوزه فناوری اطلاعات، سرعت است. باید تا حد ممکن فاصله بین چرخشها را کاهش داد. اگر برای طراحی و پیادهسازی یک ایده، یک سال زمان صرف کرده باشیم و برای تکمیل و گسترش ایده به همین مدتزمان احتیاج داشته باشیم، با اعمال چند Pivot عملاً عمر استارتآپ ما به پایان خواهد رسید؛ اما اگر بخواهیم واقعاً با شرایط بازار و خواسته مشتریان حرکت کنیم، باید هرماه چرخش را در دستور کار خودمون قرار بدیم. حتی این آمار در شرکتهای بزرگ جهان به کمتر از این مدت هم میرسه و برخی از این شرکتها تا 50 بار در روز با رویکرد Pivot محصول جدیدی عرضه میکنند. این آمار ممکنه کمی غیرطبیعی به نظر برسه اما این شرکتها به دلیل حجم بالای مشتریانی که دارند، این تغییرات را تنها برای گروه کوچکی از مشتریان به کمک تکنیک A/B تست پیادهسازی میکنند.
تکنیک MVP :
در هر محصول، دو واکنش از سوی مشتریان نشان میدهد که محصول ما موفق شده.
اول اینکه آنها محصول ما را به یکدیگر توصیه می کنن ( کاربران با این کار آبروی خود را به خطر میاندازند)
واکنش دو اینکه مشتریان بگویند نمیدانستیم قبل از استفاده از این خدمات زندگی چگونه بود. ( مانند موبایل که اکنون میپرسیم در گذشته وقتی یک قرار ملاقات میگذاشتیم چطور بدون موبایل آن را انجام میدادیم.) این دو واکنش، بزرگترین موفقیت برای یک محصوله.
در تکنیکهای MVP ممکن است از یک تبلیغ ساده استفاده کنیم تا ببینیم چند نفر کلیک میکنند. میتوانیم از A/B Testing استفاده کنیم که نام دیگر آن Split Testing است.
اگر MVP موفق شد خوشحال باشید و اگر شکست خورد بیشتر خوشحال شوید زیرا عمر خود را برای یک اشتباه صرف نکردهاید همچنین رفتار کاربران را ارزیابی کنید. گام بعدی بهینهسازی چرخه است و در این مرحله با ارتقا تجربهها از پایه، به سمت ایدئالهایی که داریم حرکت میکنیم. گام آخر نیز مرحلهای است که تصمیمگیری میکنیم. اگر از نقطه موردنظر خود دور هستیم Pivot میکنیم و تغییر جهت میدهیم؛ اما اگر در کار خود موفق هستیم به کار خود شتاب میدهیم و مجدداً ارزیابی میکنیم.
اگر بخواهیم تمام جزییات حرکت خود در مسیری که به سمت کار میرویم را ثبت کنیم، ممکن است نتوانیم این کار را انجام دهیم و حتی اگر تمام این جزییات را هم یادداشت کنیم نحوه حرکت مانند امروز نخواهد بود؛ زیرا محیط تغییر میکند، در کسبوکار به این محیط، بازار میگوییم. نمیتوانیم بگوییم هیچ مسیری برای حرکت ندارم و از سوی دیگر نمیتوان تمام این جزییات را پیشبینی کرد؛ اما میتوانیم مسیرهای مختلفی ترسیم کنیم و در هرلحظه به محیط واکنش نشان دهیم.
** لازم دونستم منبع این اثر رو هم اعلام کنم ( کارگاه آموزشی دکتر رحمانی ) **
ایده نو - زمان مناسب ... تمام
اما دلایل :
ایده : اکثر دوستانی که باهاشون برخورد کردم مثل شخص خودم از چندین سال پیش ایده های فراوانی داشتن و دارن که بعضی به مرحله نوشتن هم رسوندنش و بعضی فقط به ذهن اکتفا کردن. بعضی ایده هایی که اون موقع ها داشتیم الان تبدیل شدن به استارت آپ های فوق قوی ولی از نظر ما یه ایده بودن فقط یه گوشه ذهن یا اون ته ته های لیست. بعضی وقتها یه ایده به فکرمون میرسه ولی از نظر ما اصلا مسخره میاد ولی میبینیم یکی همونو زد و .....
در ضمن اگر ایده ای ساده هم سریع و کوچک اجرا کنیم اگر ایده مناسب نبود خب چرخش میدیم کار خودمون رو تا به یه حالت بهتری برسیم از کار. ولی یه ایده تنها و بدون عمل واقعا مثل رویا دیدنه.
سرمایه : نمیشه نیاز بهش رو انکار کرد ولی چیزی نیست که آدم رو لنگ بزاره. یعنی آدم وقتی پشتکار داشته باشه و به خودش امیدوار باشه میتونه سرمایشو تا حدودی جور کنه. و نکته دیگه اینکه اون شروع سریع اولیه قرار نیست بهترین حالت کار باشه و قراره ساده ترین شکل کار باشه و بعد اگر تشخیص دادیم داره موفق میشه میتونیم سرمایه تزریق کنیم و حتی سرمایه گذار براش پیدا کنیم ولی ایده ای که اجرا نشده و قابل لمس نشده کسی راضی به سرمایه گذاری روی اون نمیشه.
بازاریابی: بازاریابی هم از عوامل خیلی مهم هست هم بازاریابی و هم بازار شناسی ولی به نظرم هر کاری باید اصل تکامل خودش رو طی کنه. مثل خود انسان که اول سلول بود و رفته رفته اون سلول شد اون انسان کامل. پس قرار نیست اول کار یه بازاریاب و سرمایه دار کامل بود. میشه به مرور زمان رسیدگی کرد. میشه به مرور زمان روی بازاریابیش کار کرد. میشه تبلیغاتش رو متناسب با جیب و سرمایه شروع کرد و اگر جواب داد وسیع ترش کرد.
حالا توضیحی از خود عامل شروع سریع و کوچک :
شاید ایده ای مسخره و ساده باشه ولی وقتی شروع بشه با چرخش ها و تغییرات و فیدبک ها تغییر پیدا میکنه و مناسبترین شکل رو میگیره. برای همه موارد میشه راحت بهانه آورد ایده دارم ولی سرمایه ندارم یا سرمایه دارم ولی ایده خوب ندارم. یا ایده و سرمایه دارم ولی اصلا بازار نمیشناسم و نمیدونم کی به کیه و آخر همه اینا نتیجش ثابته اجرایی نشدن. تا وقتی اون بهونه ها باشه یه حسی میگه قابل اجرا نیست کلا ولی وقتی به ساده ترین و کوچکترین حالت شروع بشه آدم اولین موفقیت رو میبینه و لمس میکنه پس میتونه به مرور سرمایه بزاره، بازاریابیشو پیشرفته کنه، به ایده و روش مناسبی برسه.
برای چرخش ایده هم مثلا اسنپ اول تاکسی یاب بود ولی ریبرندینگ کرد و با یه پرخش کوچیک اسنپ شد که فقط تاکسی نباشه تا آخر. یا نمونه های دیگه.
امیدوارم نظرم درست بوده باشه و در موردش اشتباه فکر نکرده باشم
گزینه دوم - شروع سریع و کوچک
دلیل :
گزینه های دیگر مواردی هستند حیاتی و مهم در کسب و کار ولی مهم تر از آنها شروع سریع و کوچک است زیرا شروع سریع و کوچک خطر شکست را تا حد بالایی کم می کند .
تشکر
بدون تردید گزینه دوم شرط موفقیت است
سه گزینه دیگر در بهترین شرایط ده درصد و شروع سریع و کوچک 90 درصد کار است
البته هر شروع سریع و کوچکی ختم به موفقیت استارت آپ نمی شود
امیدوارم برنده 500 هزار تومانی من باشم و سریع سه بسته راه اندازی کسب و کار، بازاریابی ایمیلی و 25 اشتباه را خریداری کنم
بدون تردید گزینه دوم شرط موفقیت است
سه گزینه دیگر در بهترین شرایط ده درصد و شروع سریع و کوچک 90 درصد کار است
البته هر شروع سریع و کوچکی ختم به موفقیت استارت آپ نمی شود
امیدوارم برنده 500 هزار تومانی من باشم و سریع سه بسته راه اندازی کسب و کار، بازاریابی ایمیلی و 25 اشتباه را خریداری کنم
از شما برای سایت خوبتون تشکر می کنم . من با صحبت های شما در از من بپرس ششم که فرمودید زیاد به دنبال فروشگاه زدن نباشید و به فکر ایده های دیگر باشید موافقم .
فروشگاه اینترنتی به اعتقاد من تنها شیوه خرید را عوض کرده و از بازار سنتی به بازار اینترنتی رفته است و من هم با شما در کالاهای دیجیتالی به اضافه سایت های خدماتی موافقم . خدمتتون عرض کنم که به نظر من مهمترین عامل موفقیت یک استارتاپ دارای عوامل زیادی می باشد اما مهمترین عامل یا موثرترین آن تشخیص یا شناسایی و درست نیاز بازار و مفید بودن یا کارایی داشتن آن و به روز رسانی و تطبیق پذیری آن بر اساس شرایط جغرافیایی و فرهنگی می باشد . استارتاپ ها به وجود می آیند تا محصول را به بازار ارائه نمایند و این محصول از یک ایده یا یک نیاز درست شناسایی شده به وجود می آید پس ایده و محصول نیز دارای قوانینی می باشد . محصولی که یک استارتاپ تولید می کنه یعنی ایده باید به درد مردم بخوره و همچنین مشکلی را رفع کنه و کار کردن با اون آسان باشه تا بسیار زیادی از افراد بتونن از آن استفاده کنند و نیاز به دانش بالا و حتی المقدور خرید سخت افزار لازم و یا پیچیده نباشه . همچنین ایده برای اینکه تاثیر خوبی داشته باشه باید اشتغال زایی کنه تا بدین صورت افراد زیادی را درگیر خودش کنه تا علاقه و انگیزه استفاده از آن صورت بگیره به عبارتی دیگر کلیه ذینفعانی که با آن ایده در ارتباط هستند خدمات یا منفعتی برای آنها داشته باشه . فاکتورهای دیگری مثل اعتماد ، گارانتی و کیفیت هم بی ارتباط با این موضوع نیستند در ایده باید به این توجه کنیم که برای چه بخش یا صنعتی می خواهیم ایده بدهیم و بیاییم ارزیابی کنیم ببینیم در آن بخش چه کارهایی صورت گرفته و چه کارهایی صورت نگرفته و یا در کل اجرای این کار صرفه اقتصادی داره یا خیر . با عنوان مثال من خودم وقتی ترافیک سنگین در میادین تره بار و وجود تنوع میوه در بازار را می بینم ، ایده فروش میوه به صورت اینترنتی را داشتم . وقتی با چندین میوه فروش صحبت کردم و آنها دلایل خودشون را گفتم متوجه شدم که بازار جدید برای این محصول وجود دارد که واقعاً میشه در موردش خوب کار کرد و موفق بود . اما باید قبول کرد که کیفیت میوه ، بسته بندی ، تحویل به موقع و مخصوصا قیمت آن به مشتری بسیار اهمیت داره وگرنه مشتری بدون دردسر آن را از میوه فروشی تهیه می کنه و خودش انتخاب می کنه که چی بخره و چه قدر بخره و نیازی نمی بینه به اینترنت مراجعه کنه . بنابراین یک سری عوامل در صنعت غذایی بسیار دارای اهمیت می باشند که باید به آن توجه کرد اما کار نشد نداره . من استارتاپی که به صورت تخصصی در زمینه میوه و تره بار فعالیت داشته باشه ندیدم اما با پیاده سازی آن در مقیاس کوچک می توان نتیجه گیری کرد .
منتظر نظر ات شما هستم . ممنون
العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ.
..........................................................................................................................................................
امام علی( علیهالسلام ) فرمودند : دانش ، سلطنت و قدرت است ، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و هر که آن را از دست بدهد بر او یورش برند.
العلم سلطان : یعنی علم و دانش برای یک ملت و برای یک فرد مایهی اقتدار است . کسی که این قدرت را پیدا کند ، دست برتر را دارد و آن کسی که نتواند قدرت علمی را به دست بیاورد ، زیردست باقی می ماند و دیگران بر او دست برتر را خواهند داشت .
.........................................................................................................................................................
مهم ترین –- کلیدی ترین و تنها گزینه ای که 90 در صد برای راه اندازی یک کسب و کار یا یک استارت آپ اهمیت دارد
یک ایده کاملا جدید ( نو ) – یک خلاقیت و نو آوری - متفاوت - جذاب و غیر تکراری هست که منجر به تولید محصول یا خدماتی جدید یا بر طرف کردن مشکلاتی از مردم باشد
استارت آپ ها اصولا چنین مواردی هستند که ایده یا کاری جدید و غیر تکراری رو از صفر شروع می کنند با مقدار سرمایه اولیه - شروعی ساده و کوچک ( نمونه محصول اولیه - مینیموم محصول از ایده ) و سپس با - بازار یابی مختصر می توانند در مدت کوتاهی مثلا حداکثر 6 ماه به در آمد های بالا و مداومی برسند و تووی کسب و کارهای دیگه کاملا متفاوت به نظر برسن و مردم حاضرند به خاطر کار و ایده آنها پول بدهند و سپس برای گسترش کارشان سرمایه گذار پیدا می کنند یا سرمایه گذار ها به سراغشان می روند
البته تکرار ایده های دیگران به معنای استارت آپ نیست کپی کاری است مثل ( کپی کار معروف ) راکت اینترنت - بامیلو
ایده (جدید) خوب و غیر تکراری مهمترین قسمت کار است که مردم و سرمایه گذاران حاضرن به خاطرش پول بدن
..........................................................................................................................................................
اون چیزی که جای ابهام داره و بیشتر افراد رو در گیر کرده و احتمالا اکثر اون کار آفرینان رو که میخوان استارت آپ هایی رو راه اندازی کنن رو به صورت حضوری به شرکت وزین مدیر وب می کشونه و شما از اون ها متوجه میشید که این افراد دنبال شرایطی میگردن دنبال کاره خاصی میگردن که یک استارت آپ رو کلید بزنن و به در آمد خیلی سریعی برسن
سرمایه اولیه - شروع ساده و کوچک و یا بازار یابی نیست صد در صد همشون به خاطر مشاوره و ایده یابی مراجعه میکنن
اما اگر شما به یک ایده و به یک علم جدید دسترسی پیدا کنید که دیگران ازش بی خبرند و آن علم را ندارند مطمئن باشید با شروعی کوچک و ساده و با بازار یابی مختصر سرو کله پول و سرمایه گذارها هم پیدا می شود
به نظر من مهمترین عامل موفقیت یک استارت آپ در نوع طرح یا ایده آن استارت آپ است که البته دارای شرایط ذیل باشد.
1- اولین قدم موفقیت یک استارت آپ اینست که طرح وایده آن بتواند نیازهای مردم را تامین نماید.بعضی از نیازها به نظربنده می تواند موارد ذیل باشد:
الف - ترس : بعضی از مردم در زمینه هایی ازقبیل ترس از اجتماع وروابط اجتماعی - ترس های فوبیایی - ترس از ازدواج - ترس از ورشکستگی در شروع کسب وکار و غیره ... استارت آپ هایی که نیازهای مردم رادر این زمینه برطرف نماید می توانند موفق باشند.
ب - اجبار : خیلی از مردم نیاز مبرم به خرید بعضی از کالاها دارند که بایستی تهیه نمایند یا مجبور هستند یک سری کارها را بایستی انجام بدهند. لذا فراهم نمودن این کالا ها ویا راهنمایی مردم در انجام بعضی از موارد می تواند شرایط موفقیت یک استارت آپ را مهیا نماید.
ج - مشکل : بعضی از مشکلات در جامعه وجود دارند که گریبانگیر حال مردم هستند لذا پیدا کردن این نوع مشکلات درجامعه وراه حل های مناسب جهت رفع آنها می تواند عاملی برای موفقیت یک استارت آپ باشد.
د - رویا ها : خیلی از مردم رویاهایی در سر می پرورانند که جهت رسیدن به رویاهایشان حاضرند هزینه پرداخت نمایند لذا با جستجو در این زمینه وپیدا کردن رویاهای روز جامعه می توان موفقیت طرح یک استارت آپ را بدست آورد.
2 - دومین شرط موفقیت یک استارت آپ اینست که ایده وطرح آن قابلیت بزرگ شدن را دارد یا خیر ؟ یا به عبارت دیگر کسب وکار آن طرح یا ایده چقدر می تواند بزرگ شود. این شرط می تواند پایداری استارت آپ را مهیا نماید.
3 - سومین شرط موفقیت یک استارت آپ اینست که مشخص شود طرح آن به چه گروهی از افراد جامعه بایستی سرویس دهد .
4- چهارمین شرط موفقیت یک استارت آپ این است که مسیر راهیابی به آن برای افراد مورد نظر مشخص وآسان باشد.
5- پنجمین شرط موفقیت ایده در یک استارت آپ این است که مزایا ی طرح ما نسبت به طرح های مشابه مشخص باشد . تا ما دلیل خرید مردم از کسب خودمان رابدانیم.
با آرزوی موفقیت برای تمامی ایرانیان عزیز
**بنیانگذار استارتآپ خود را به دقت انتخاب کنید
انتخاب بنیان گذار یک استارتآپ درست مثل این است که بخواهید زمینی را برای احداث یک ساختمان پیدا کنید. وقتی ساختمان ساخته شود، شما میتوانید همه اجزای آن را تغییر دهید ولی زمین آن هیچوقت عوض نمیشود. پس وقتی استارتآپی را راه بیندازید، در هر مرحلهای از کار میتوانید ایدههای خود را تغییر دهید و چیزهایی به آن اضافه کنید اما تغییر بنیانگذار یا موسس استارتآپ دیگر به این سادگیها نیست و یادتان باشد که موفقیت استارتآپها تابع طرز فکر بنیانگذاران آنهاست.
** استارتآپتان را بهسرعت راه اندازی کنید
سرت لانچ کردن یا راهاندازی یک استارتآپ به این دلیل اهمیت دارد که شما با این کار میتوانید محصول خود را بهسرعت وارد بازار کنید. تا وقتی عملا کار را شروع نکرده باشید، نمیتوانید روی ارتقای کیفیت آن کار کنید. وقتی استارتآپ خود را راه میاندازید همه آنچه را باید بسازید، یاد میگیرید و تا پیش از این زمان فقط وقتتان را تلف میکنید! ارزش اصلی راهاندازی هر کسبوکاری ایجاد انگیزه برای سر و کار داشتن با کاربران است.
** اجازه دهید ایدههایتان ارتقا پیدا کند
لازم نیست از ابتدای راه انداختن یک استارتآپ ایده کامل و صد در صدی داشته باشید، در واقع تکامل ایدهها مرحله دوم راهاندازی سریع یک استارتآپ است، استارتآپ صرفا اجرای برخی ایدههای درخشان نیست چون بسیاری از ایدهها تنها در اجرا به وجود میآیند و خودشان را نشان میدهند.
** مصرفکنندهها و مشتریان خود را بشناسید و درک کنید
ثروتی که یک استارتآپ ایجاد میکند مانند یک چهارضلعی است که در یک ضلع آن تعداد کاربران قرار دارد و ضلع دیگر ارزشی است که برای بهتر شدن زندگی مشتریان خود به وجود میآورید.
یادتان باشد که رشد کسبوکار شما در ابتدا دقیقا به این مساله بستگی دارد که در مرحله دوم چقدر تلاش میکنید، هنگامی با یک سوال ریاضی دشوار مواجه میشوید، با پیدا کردن پاسخ سوالات فرعی میتوانید به جواب مساله برسید. این قانون در مورد استارتآپها هم صدق میکند.
به عبارتی در فضای استارتآپ مشاهده خدمت یا کالای جدیدی که کاربران آن را در اختیار ندارند دشوارتر از سایر بخشهاست، پس هر چقدر که مشتریهای خود را بهتر بفهمید، موفقتر خواهید بود، یادتان باشد اغلب استارتآپهای موفق زاده احساس نیاز بنیانگذرارانشان هستند.
** داشتن چند مشتری که عاشق محصول شما هستند
در حالت ایدهآل، هدف هر استارتآپ این است که تعداد زیادی مشتری یا کاربر داشته باشد که به محصول نهایی آن علاقهمند باشند یا به آن احساس نیاز میکنند، داشتن چند مشتری که عاشق محصول شما هستند بهتر از این است که کاربران زیادی داشته باشید که فقط دوستتان دارند!
اما شما در قدم اول نمیتوانید به این مرحله برسید پس به جای اینکه دنبال تامین نظر تعداد زیادی از کاربران باشید، روی گروههای کوچکتر تمرکز و سعی کنید همه نیازهای این گروه کوچک را رفع کنید.
در هر کسبوکاری افزودن بر تعداد مشتریها بسیار راحت از این است که رضایت آنها را جلب کنید اما به خودتان دروغ نگویید، مشتریهای واقعی را نگه دارید و دنبال راضی کردن آنها باشید.
** خدمات شگفتانگیزی به مشتریهای خوبتان ارائه کنید
خیلی از شرکتهایی که در فضای استارتآپ فعالیت میکنند در ارائه خدمات به مشتریهای خود کاملا بیرحم هستند! ناخودآگاه و به مرور زمان ممکن است ایدههای ناب شما - به اصطلاح - ته بکشد اما با ارائه خدمات مطلوب به مشتریهای خوبتان میتوانید رضایت آنها را به شکل شگفتانگیزی بهبود ببخشید.
** آنچه را اندازه میگیرید، ایجاد کنید
هر روز تعداد کاربرها یا مشتریهای واقعی خود را روی یک کاغد سفید بزرگ بنویسید و آن را جلوی چشمتان قرار دهید تا بتوانید تعدادشان را افزایش دهید.
در این شرایط وقتی تعداد مشتریها کم میشود بهسرعت متوجه تغییرات به وجود آمده در سیستم میشوید و در جهت رفع آن تلاش میکنید.
**خیلی خرج نکنید
یکی از مهمترین نکات برای داشتن یک استارتآپ موفق این است که برای راهاندازی آن خیلی هزینه نکنید، چراکه خیلی از استارتآپها قبل از اینکه مورد قبول عموم مردم قرار بگیرند، شکست میخورند و شایعترین شکل شکست حین اجرای ایده اولیه و به دلیل کمبود بودجه پیش میآید.
بنابراین صرف هزینه کم برای راهاندازی استارتآپ بسیار مهم است، همانطور که ورزش شما را جوان نگه میدارد، جا اندختن فرهنگ راهاندازی استارتآپهای ارزان هم شرکت شما را جوان نگه خواهد داشت.
** برای آرامش بیشتر به درصد ثابتی از درآمد ماهانه برسید
در ابتدای راه همین که استارتآپ شما بتواند هزینه لازم برای پرداخت هزینههای زندگی بنیانگذارانش را تامین کند، کافی است.
** از نکاتی که ذهنتان را منحرف میکند، دوری کنید
هیچ چیز مثل حواسپرتی بنیانگذاران استارتآپها را از پا درنمیآورد، بدترین نوع استارتآپها آنهایی هستند که بنیانگذارانشان کارهایی مثل داشتن شغل ثابت، مشاوره دادن به دیگران و سودآوری کوتاهمدت را در اولویت قرار میدهند.
در ضمن گاهی اوقات جذب سرمایه از سرمایهگذاران هم مایه حواسپرتی است اما خیلی از بنیانگذاران استارتآپها در مقابل کسانی که پول نقد به دستشان میدهند تسلیم میشوند و در نتیجه به موفقیت نمیرسند.
** روحیهتان را قوی نگه دارید
علت عمده شکست زودهنگام استارتآپها بیپولی بنیانگذاران آنها در ابتدای راه است اما نبود تمرکز نیز زمینه شکست شما را در این حوزه ایجاد میکند. فرقی نمیکند که یک ساده لوح تمامعیار هستید یا آدم باهوشی که روحیهاش را از دست داده است چون در هر صورت شکست میخورید.
آغاز به کار در حوزه استارتآپ به داشتن یک روحیه قوی نیازمند است، درک این موضوع و تلاش آگاهانه هرگز به این معنا نیست که شما به طورحتم زمین میخورید بلکه قضیه درست مثل بلند کردن یک جعبه سنگین از روی زمین است که شما زانوهایتان را خم میکنید تا بتوانید از پس برداشتن چنین بار سنگینی برآیید.
** تسلیم نشوید
روحیهتان را از دست دادهاید و به موفقیت امیدی ندارید؟ اگر تسلیم شوید قطعا زمین میخورید در حالی که اگر کار را رها نکنید به شکل شگفتانگیزی در مسیر موفقیت قرار میگیرید، البته این قانون در همه موارد صدق نمیکند چون بعضیها هستند که سالها تلاش میکنند و باز هم به یک ریاضیدان نابغه تبدیل نمیشوند.
اما به هر حال شما برای راهاندازی یک استارتآپ موفق و شکل دادن به ایدههای خلاقانهتان به تلاش و امید نیاز دارید.
** بفهمید که شکست بخشی از راه است
یکی از مهارتهای موثر و کاربردی این است که هیچگاه امید خود را از دست ندهیم، شاید شما هم تجربه شکست را در 20 معامله نخست خود در کارنامه کاریتان داشته باشید، اما از شکست دهم به بعد یاد میگیرید که چطور باید به پسزمینه هم توجه کنید و هرگز تا اتمام کامل پروژه از آن چشم نپوشید.
اقای منصوری فر عزیز این تجربه شخصی خودم است که شرکتی حدود 8 ماه پیش ثبت کرده ایم و الان این شرکت جزء شرکت های دانش بنیان هست. همه دانشجو هستیم از دانشگاه تهران و دانشگاه شریف که شرکتی که چندماه بیشتر از ثبتش نمیگذره با بانک ملی قرارداد یه پروژه بزرگ بستیم . من حیث المجموع مهم ترین عامل بازاریابی است که برای پذیرش شرکت های دانش بنیان مهم ترین عاملی که مدنظر میگیرن علاوه بر فاکتورهای دیگر فروش اون محصول دانش بنیان است. همه شرکت ها دنبال این هستند تا فروش خیلی بیشتری نصیبشون بشه و این امر با بازاریابی خوب تحقق پیدا میکنه. اگر شرکتی ایده خوب ، تیم خوب و سرمایه خوب همه داشته باشه ولی توبازاریابی ضعیف باشه این شرکت پس از مدتی منحل میشه .شرکت ما یه شرکت استارآپ دانش بنیان است و این تجربه شخصی خودم بود. موفق باشید
باتشکر فراوان
در مورد مهمترین عامل در یک استارت آپ باید بگم که موفقیت یک استارت آپ را نمیتوان فقط روی یک دلیل قرار داد موفقیت یک استارت آپ به چند مورد بستگی دارد که اگر این موارد را درست رعایت شود استارت آپ به نتایج خیلی خوبی میرسد.
من این موارد رو به 5 دسته تقسیم کردم که از با ارزش ترین تا مراحل دیگه به ترتیب میگم:
مهمترین دلایل یک استارت آ| موفق به این شرح است ابتدا با ارزش ترین ها :
1.زمان بندی درست:انتحاب زمان مناسب برای شروع یک کار و یک بیزنس خیلی مهمه که چه زمانی کار خود را شروع کنی برای مثال شما نمیتونید در ماه محرم خوشکبار بفروشید یا برای فروش لباس های عید در ماه تابستان اقدام به تبلیغ کنید اگر شما در یک بیزنس و کسب وکار خود این مورد را رعایت نکنید به مشکل بر میخورید پس در یک کسب و کار انتحاب زمان مناسب برای هر کاری از اهمیت ویژه ای برای موفقیت برخوردار است.
2.تیم:داشتین یک تیم مناسب با تخصص ها و توانایی های هم تیمی میتوان در امر موفقیت و سرعت عمل به کار بیاد و از هرج مرج و بی برنامگی و نابسامانی در امر کار جلوگیری میکند تقسیم کار در امر موفقیت میتواند کمک زیادی به شما بکند.
3.ایده:بدون شک یک کسب . کار بدون داشتن ایده پوچ و بی فایده است پس بهتر است برای موفقیت در کسب کار خود یک ایده مناسب داشته باشید از رقبا میتوان الگو گرفت ولی دقیقاً مشابه آنها عمل نکنید در این صورتی شما فرقی با رقیبتان ندارید بگردید دنبال ایده ای مناسب یا یک مزیت رقابتی که شما را نسبت به رقیبانتان متمایز می کند.
4.مدل کسب و کار:بدون شک داشتن یک مدل کسب و کار در هر بیزنسی لازمه و بدون این موفقیت تقریباً غیر ممکنه پس حتماً برای بیزنس خود یک مدل کسب و کار داشته باشید تا در امر یک کار مراحل کاری و اهداف کار کاملاً روشن باشد که به چه ترتیبی است و چه فعالیت هایی باید انجام شود و بار مالی را هم برای مخارج ماهانه مشخص است پس داشتن یک مدل کسب و کار خیلی به کار شما میاد.
5.سرمایه گزاری:داشتن سرمایه به هر میزانی برای هر کسب و کاری لازمه حتی حداقل آن اما اگر شما هر چه بیشتر سرمایه گزاری کنید دلیل بر این نیست که موفق میشوید بستگی به این دارد که در کجا این سرمایه را خرج کنید اگر شما تصمیم دارید سرمایه زیادی را در امر بازاریابی و تبلیغات در نظر بگیرید و برای این کار هدفی مشخص دارید برای مثال برای افزایش کاربران یا برای برند سازی یا فروش که اگر سرمایه رو به درستی و با برنامه خرج کنید نتایج بی نظیری خواهد داشد.
در صورتی که هر کدام از این مراحل به درستی عمل نشود بیزنس شما میتواند نتیجه آ« شکست باشد.
مهم ترین عامل «شروع سریع و کوچک» است.
عوامل دیگه یعنی ایده و سرمایه و بازاریابی فقط و فقط وقتی میتونه اتفاق بیفته که کاری شروع و انجام شده باشه. تا زمانی که ما کاری رو شروع نکنیم و به مرحله اجرا درنیاریم نمیتونیم متوجه اشکالات اون کار بشیم. معمولا خیلی از پیش فرض هایی که ما نسبت به یک استارت آپ داریم فقط نظر شخصی خودمونه و هر کس یک انتخاب و سلیقه متفاوت داره. ما باید کار رو خیلی سریع و همچنین در ابعاد خیلی کوچک شروع کنیم تا بازخورد مخاطبان و بازار هدف رو بررسی کنیم.
در اینجا دو حالت ممکنه اتفاق بیفته:
1. استقبال بسیار ضعیفه که در این حالت با پرسیدن و نظرسنجی و بررسی نظر بازار هدف یا مشتری های بالقوه متوجه میشیم که کجای کار مشکل داریم و باید چه تغییراتی رو انجام بدیم تا محصول یا خدمتمون به فروش فراوان برسه.
2. استقبال خوبه و بنابراین باید همین رویه رو پیش بریم.
در ادامه ما باید همیشه این چرخه آزمون و بررسی و یادگیری و اصلاح و تولید و ... رو تکرار کنیم تا هر کجا نیاز بود تغییر کنیم و هر کجا درست بود مسیر رو حفظ کنیم.
شروع در ابعاد کوچک به این دلیله که از اتلاف وقت و پول و انرژیمون جلوگیری کنیم و اگه مشکلی پیش اومد خیلی سریع حلش کنیم. و شروع سریع هم به این خاطره که بتونیم از زمان به خوبی استفاده کنیم و در استفاده از اون ایده در وقت مناسب پیشرو باشیم تا وقتی که به درآمد مناسب برسیم. ممکنه یک استارت آپ فقط برای مدت کوتاهی مثلا دو یا سه سال جواب بده و بعد از اون بازارش تغییر کنه و یک استارت آپ دیگه جاشو بگیره. اگه فرصت رو از دست بدیم همه چی رو باختیم.
تا زمانی که کاری شروع نشه و انجام نگیره، نمیشه دربارش نظر داد. هر ایده ای رو باید بلافاصله و سریع اجرا کرد تا کارایی خودش رو نشون بده.
با تشکر از آقای منصوری فر و دوستان
مهمترین عامل تایمینگ هست. به این معنا که استارت اپ باید در موقع و زمان مناسب ارائه شده باشد تا موفق شود.
تنها عامل و اصلی ترین علت موفقیت یک استارت اپ فقط شروع سریع و کوچک ان است زیرا اگر بی ارزش ترین و ساده ترین ایده ها را هم در حد کوچک شروع کنیم می توان روز به روز ان را بهتر کرد و به ایده ای ناب تبدیل کرد و بدون شروع کردن و استارت زدن موارد دیگر ارزشی ندارد.
بازاریابی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت یک استارت آپ و کسب و کارها خواهد بود چرا؟
چون بازاریابی فعالیت هایی است که در جهت ارضای نیازها و خواسته ها از طریق فرآیند مبادله و در کل بازاریابی هنر رسیدن به هدف می باشد.
درست است که یک عامل باعث موفقیت یک استارت آپ نخواهد بود . اما بازاریابی به نظر من مهم ترین بخش خواهد بود.
بازاریابی 4 عامل مهم رو در بر می گیره که شامل product محصول یا خدمات price قیمت ، place توزیع ، promotion ترویج ، هر نوع اقدامی که برای محصول یا خدمات به منظور تحت تاثیر قرار دادن تقاضا انجام می شود، در واقع همان مدیریت تقاضاست و ایجاد تقاضا ، منظم کردن سطح تقاضا ، زمان بندی آن و ارائه مشخصات تقاضا.
به زبان ساده می خواهیم بررسی کنیم و به یک نتیجه ای برسیم از این 4 گزینه
1- طرح یا ایده 2- شروع سریع و کوچک 3- سرمایه اولیه 4- بازاریابی
این رو بگم که ایده یا یک فکر از یک فرد به فرد دیگر انتقال پیدا می کند ، یعنی اگر شما آن ایده را انجام ندهی شخص دیگر در جای دیگر و زمان دیگر به ذهنش خواهد رسید یا خلاء را شناسایی خواهد کرد و چه بسا که بخواهد انجام دهد ، پس در بحث ایده هم انجام یا استارت آن مهم است.
خوب حالا ایده هست. به من بگویید چه کارهایی باید انجام بشود؟؟؟ آیا ایده به تنهایی جواب گوی تمام سئوالات خواهد بود و می تواند نقشه راه را برای شما ترسیم نماید؟جواب خیر است.اینجاست که بازاریابی نیاز است که بگوید چه کارهایی را باید انجام بدهی تا به نتیجه برسد.
توجه کردید خیلی از افراد هستن که سرمایه دارند و اما نمی دانند که چه کاری و فعالیتی با آن باید انجام بدهند.
حال اگر یک کسب و کار را انجام بدهند ( نه یک استارت آپ ) دوباره برای موفقیت نیاز به بازاریابی هست. به جرات می تونم بگم که سرمایه در گزینه های آخر قرار خواهد گرفت. چون تامین سرمایه برای مخصوصا استارت آپ ها کار زیاد دشواری نیست.
شروع سریع و کوچک این موضوع رو من حتی میتونم بگم که یکی از استراتژی های بازاریابی هست و دوست داشتم به جای این گزینه از تیم یا گروه اجرائی استفاده می شد.
خوب به یک اجرا کننده یا چند نفر بگید این ایده و طرح و خدمت شما بفرمایید انجام دهید.
خوب سئوالی که از شما یا از خودشون انجام خواهند داد این است که حالا باید چه کارهایی انجام بدهیم که موفق بشویم ، اینجا دوباره بازاریابی می تونه بگه چه کارهایی رو باید انجام بدهید.
پس ایده شد برای شروع استارت آپ و بازاریابی هم ابزار به هدف رسیدن و سرمایه هم به حرکت در آورنده آن.
بازاریابی چه باید هایی رو نشون میده و چه سئوال هایی رو به وجود میاره و برای جل آن کمک میکند؟
محصول:
بازاریابی میگه که محصول چی هست؟چه ویژگی و مزایایی داره؟و چه مزیت رقابتی برای ما دارد؟چه نیاز هایی رو رفع خواهد کرد؟حتی خیلی وقت ها یک استارت آپ به خوبی این مسائل رو نمی شناسد.
و این بازاریابی هست که بهشون نشون میده یا از دل محصول یا خدمات مزیت رقابتی رو بیرون میکشه و میگه که چه خدماتی ارائه و چگونه به نحو مطلوب.
بازاریابی به استارت آپ ها کمک می کند که جامعه هدفشون رو به درستی انتخاب و تفکیک کنند.
محصول یا خدمات برای چه اقشاری از جامعه است ، عموم ، زنان ، مردان ، ورزشکاران ، دانشجو ها ، و چه سنی دارند و ....
و برای اون جامعه هدف برنامه ای تنظیم می کند.
قیمت:
ایده به وجود اومده یک شخص یا یک تیم می پرسند که:
محصول یا خدمات رو چند بدیم؟چه مقدار ارزش داره؟ الان چه قیمتی بزاریم؟ بعدا چند ارائه بدیم؟
اینجا بازاریابی هست که مسیر رو نشون خواهد داد ، که چه قیمت و در چه زمان و مکانی و چه شکل ارائه بشود.
جامعه هدف رو نیز بررسی خواهد کرد که اصلا این قشر توان هزینه این محصول رو با این قیمت دارند؟
جامعه هدف های من بر حسب نیازهاشون چه مقدار هزینه می کنند ، آیا محصولات با قیمت های مختلف نیاز است؟
توزیع:
شاید یک ایده یا یک تیم تمام و کمال نتواند کانال های توزیع را مشخص کنند که چگونه محصول به دست مشتری باید برسد.
بازاریابی تمام کانال توزیع رو انجام خواهد داد. من به جامعه هدف خودم چطوری دسترسی دارم و هر کدوم از جامعه هدف من چطور دوس دارند که دریافت کنند.
ترویج:
قسمت مهم به نظر من حساس چون نیاز به دانش ، هنر ، و خلاقیت و نوع آوری دارد.
سئوال های که بازاریابی به وجود می آورد و برای هر کدام بهترین تیم را خواهد گرفت.
این محصول یا خدمات رو چطور باید بشناسانیم؟ از چه طریقی ، در چه زمانی ، در کدام بازار ، با چه هزینه ای ، با چه رسانه ای ، چه گروهی به فرآیند تقسیم تاثیر خواهند گذاشت؟ جامعه هدف من کجاها هستند؟ چطور با چه ابزاری اون ها رو مطلع کنیم؟ چطور تاثیر پذیر هستند؟
بازاریابی یک استارت آپ رو میگه کی معرفی کند چطور به رشد برسوند در بلوغ نگه دارد و درافول چه کارهایی رو باید انجام بدهد.
و برای تمام این مراحل برنامه و استراتژی خواص خود را خواستار است.
این چهار عامل به کمک هم موفقیت یک استارت آپ هم کمک خواهد کرد. و من هم دو گزینه اضافه خواهم کرد. رهبری (مدیریت) تیم (گروه اجرائی متخصص)
متشکر
1.سرمایه گذاری. شرکت هایی که سرمایه گذاری خوبی رویشان انجام می شود تنها 14 از نرخ موفقیت را پشت سر گذاشتهاند.
2. مدل کسب وکار.مهم است که بدانیم آیا این مدل مسیر شفافی برای درآمد زایی دارد یا نه.البته میشه این مدا را بعدا هم تکمیل کرد منظورم اینه که اول شروع کنیم بعد آن را کامل کنیم.طبق مطالغت درصد مدل کسب وکار 24است.
3.ایده که تنها ٪ 28نرخ موفقیت شرکت ها است.
4.تیم. یک تیم خوب اگر بتواند خود را با واقعیت حقیقی مشتری متوقع اش وفق بدهد، شاید بتواند مهم ترین شاخص موفقیت باشد. اما این عامل هم نمی تواند از پس این مسئولیت بر بیاید. تیم تنها 32 درصد از نرخ موفقیت شرکت ها را بر عهده دارد.
5.زمان بندی. زمان بندی با در دست داشتن 42 درصد تعیین کنندگی در موفقیت یا شکست استارتاپ ها، پاسخ پیروز این سؤال است.
شروع سریع و کوچک
دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد ازجمله اینکه چیزی که بسیار وجود دارد و مثل باکتری هرروز داره تکثیرمیشه ،ایده و طرح جدید برای اجرای کارهای متفاوت هست،امااینکه بسیاری از طرح هافقط روی کاغذو صرفابایک2*2ساده نتیجه ای کاملاموفقیت آمیز رو به افراداعلام می کنند،امااینکه شخص تاشروع به کارنکندبه شکلی ملموس نخواهدتوانست نیازها و موانع واقعی موجودکه شامل هزینه ها،میزان سرمایه واقعی،نحوه بازاریابی،گام های عملی بعدی برای حرکت ورشدآن کار،دوره زمانی که منجربه نتیجه می شودوباتوجه به نوع ومیزان نتایج به دست آمده چه اقدامات دیگری در راستای رشدآن میتوان انجام داد،حتی متقاعدساختن سرمایه گذارهابرای سرمایه گذاری در طرحی که تازه شروع به کارکرده،درمرحله ای که گام هایی اجرایی ازآن تامراحلی پیش رفته قابل رؤیت و ملموس خواهدبودکه احتمال سرمایه گذاری رابسیارافزایش خواهدداد،البته عوامل دیگری نظیرخودباوری و پشتکارهم دقیقادرمرحله اجرادرشخص نمودپیداخواهدکرد،همان چیزی که باعث میشودبسیاری درهمان گام های اولیه دست از کاربکشندو یاکاررادرفاصله زمانی کوتاه رهاکنند.البته اقدام به کار،نوع ومیزان انعطاف پذیری دربرنامه هاو هزینه ها و شرایط دیگروابسته رانیزباخودبه همراه خواهدآورد.که یکی ازعوامل دیگرمنجربه موفقیت درهرحیطه ای میباشد.
زمان و سرعت اجرا یک عامل مهم و تایین کننده در موفقیت یک ایده استارتآپی میباشد
اجرای یک استارت آپ تا بتوان سرمایهای را از جانب سرمایه گذار دریافت کرد زمان بر است ضمن اینکه همعمولا هیچ سرمایه گذاری صرفا به علت وجود یک ایده سرمایه گذاری نخواهد کرد و میزان جوابگویی آن ایده در جامعه و در یافت بازخورد، یکی از عامل جذب سرمایه خواهد بود. پس حتی اگر شما سرمایه بسیار زیادی نیز برای شروع یک کسب و کار داشته باشید نیاز است که آن کسب و کار را اجرا کنید و بازخورد آن را دریافت کرده و طبق آن پیش روید.
بهترین ایده ها و پلن های کسب و کار هم زمانی که به مرحله پیاده سازی میرسند و وارد جامعه واقعی می شوند ممکن است تغییرات اساسی پیدا کنند و چه بسا گاهی بسیار متفاوت و دورتر از ایده و پلان اولیه شان بشوند
اگر شما کاری را به سرعت و با حداقل امکانات اجرایی کنید هم می توانید طرح و پلن کسب و کار خود را طبق بازخوردهایی که دریافت می کنید به روز و بهتر کنید و هم در صورت نیاز به جذب سرمایه به راحتی می توانید با نمونه عملی و بازخوردهای واقعی ای که دریافت کرده اید سرمایه گذار را مجاب به سرمایه گذاری کنید.
به این مفهوم که ببینیم آیا واقعا مشتری آماده آنچه به او پیشنهاد می کنید هست؟! در بازاریابی هدف اصلی این است که مشتری را شناخته و نیازهای او را درک نموده ، به طریقی که کالایا خدمت ، با نیازهای او منطبق گردد.
برای اطلاع از صحت این جواب میتونیم در ذهن خودمون هر چهار گزینه رو از یک ستارتاپ حذف یا کمرنگ کنیم. تا الان استارتاپهای زیادی با ایده هایی که خیلی هم عجیب و غریب نبودند و کپی شده بودن و یا حتی ایده هایی بودن که در ایران اجرا شدن و اومدن مجددا عیب هاشو برطرف کردن و ران کردن که موفق هم بوده. از طرفی ایده های خیلی خاص، غیرتکراری، جدید و شگفت انگیزی بودند که بدلیل اجرای نامناسب و خیلی مسائل دیگه شکست خوردند سریع. پس هیچ وقت ایده مهم نیست، مهم اجراست.
گزینه سوم، سرمایه اولیه هم به همین صورته. خیلی از موسسین استارتاپ هارو می بینیم که میگن با سرمایه خیلی خیلی اندک شروع کردن و یا سریع رشد کردند و یا سرمایه گذار پیدا کردن. اصلا برای اجرای گزینه دوم هم نیاز به سرمایه بالا نیست به هیچ وجه.
در گزینه چهارم که بازاریابی هستش هم میشه گفت دلیل مهمیه اما دلیل اصلی ای نیست که بشه از بین این سه مورد اون رو انتخاب کرد. تقریبا میشه گفت بعد از گزینه دوم این گزینه میتونه مهم ترین باشه.
در حقیقت گزینه دوم داره میگه اول باید بیایم یه ایده یه استارتاپی رو ساده و با حداقل ها در تمام زمینه ها اجرا کنیم، بعد ببینیم استقبال مردم چطور خواهد بود؟ چون اگر سه گزینه دیگه به نحو عالی انجام بشه اما مشتری نباشه یعنی شکست!
گزینه دوم تنها گزینه ای هستش که میتونیم عکس العمل واقعی مخاطبان رو ببینیم و طبق نظر کارشناسان نباید به حرف مردم توجه کرد با به رفتار اونها توجه کرد. اینو شما خودتونم بارها و بارها با ذکر مثال در محصولات و فایلهای رایگان تون اعلام کردین.
پس گزینه دوم درسته بنظرم.
با تشکر
بنظر من مهمترین عامل «نداشتن زمانبندی درست» هست و مواردی که دوستان به اون اشاره کردند مثل تیم ، ایده ، طرح کسب و کار و سرمایه تاثیر کمتری دارند.
مثلاً در مورد سرمایه خودتون هم میدونید که با وجود شرکتهای سرمایه گذار ، این موضوع اهمیتش دیگه حیاتی نیست. و یا در مورد ایده ، بازم هم طبق گفته های استاد منصوری فر بیشتر استارپ آپ های موفق ایرانی از UK و USA الگوبرداری شده اند ...
چون بهرصورت شروع از کوچک خواهد بود و نمیشود که از بزرگ بودن شروع کرد و غیر ممکن است ....
بازاریابی بعدا باید مورد توجه جدی قرار بگیرد چون بسیار اهمیت دارد ... یا پاسخ به سوال چرا من باید انتخاب بشوم ؟ یا چرایی ایده ...
سرمایه هم که معمولا استارت اپ ها سرمایه گذار براش پیدا میشه و مشکلی سر اون نداریم ( البته برای کانادا ک من زنگی میکنم اینطوری هست برای ایران رو نمیدونم)
به نظر من حضور به موقع در بازار یعنی ایده را در زمان مناسب نه زود باشه نه دیر اجرا کنیم و بعد هم تیم
باتوجه به تحلیل و بررسی های متعدد، اول باید بدونیم که رسیدن به نتیجه نهایی یا پیروزی و موفقیت استارت آپی رو به چه صورتی تصور می کنیم؟ مالی یا غیر مالی؟
اگر نتیجه نهایی یا موفقیت و پیروزی را تنها در رشد درآمدزایی مالی تصور کنیم، مسلماً این امریست نسبی، مثالاً استارت آپ هایی وجود دارند که کاملاً پرآوازه و موفق و برگزیده هستند که حداکثر درآمدشان درشرایط بسیار عالی تا سقفی در حدود 50 میلیون است و در مقابل آن استارت آپی وجود دارد با همان شرایط و امکانات مورد قبلی که درآمدش به چندین برابر استارت آپ قبل می رسد، در صورتی که هردوی این ها دارای شهرت و طرفداران بسیاری هستند و از دید خیلی افراد کاملاً موفق می باشند. اما زمانی که هر دوی اینها را باهم مقایسه میکنیم هر یک دارای مزایای مشابه و متفاوت فراوانی هستند که ممکنه در دیگری به وفور یافت شوند یا اصلاً وجود نداشته باشند. (مثلاً با فرض و مقایسه دو برند تجاری فیسبوک و اینستاگرام که هریک خصوصیات و روش های درآمدزایی خاص خود را دارند یا دو نمونه سایت دیوار و شیپور در ایران.)
استارت آپ های زیادی وجود دارند که در ردیف سایتهای موفق و برتر در موضوع و منطقۀ جغرافیای خود فعالیت دارند، که کسب شهرت و موفقیت های نامی خودشون رو تنها مدیون تلاش بی وقفه و طراحی صحیح در جهت ارائه خدماتی بالاتر و با کیفیت تر از سطح رغیبان خود می دانند و موفقیت از نوع درآمدزایی مالی را در اولویت های بعدی قرار داده اند. (که نمونه های بارز آن دیوار و شیپور است در ایران)
با این تفاسیر اگه موفقیت رو در کسب ثروت مالی بدونیم، مقدار درآمدزایی در یک مقطعی خاص، خود به تنهایی نمی تواند عامل تعیین کننده ای در درجه موفقیت و پیروزی یک کسب و کار باشد، بلکه یک سری آیتمهای مختلفی وجود دارند که همگی باهم و مشترکاً یک استارت آپ رو به رشد حداکثری و موفقیت و شهرت پایدار می رسانند (ممکن است استارت آپی در 1 سال به موفقیت کامل و پایدار برسد(دیوار) و دیگری در 3 سال(شیپور).
من در جواب پرسش شما : مهم ترین عامل موفقیت استارت آپ ها را بدون شک و تردید، در شروع و راه اندازی سریع و اجرای پروژه در پکیج و محصولی کوچکتر از حد نهایی می دانم، (که این مورد درصد بسیار بالایی رو در حد 90% در اولویتها به خود اختصاص میده)، چون شروع و راه اندازی سریع پروژه در حجمی کوچکتر، میزان حجم و مشکلات و پیچیدگی های مدیریتی و کار و تست و آزمایش و دیگر چالش های کار را در نظر مدیریت بخوبی نمایان میکند و قدرت تحلیل و قضاوت و تصمیم گیری به نسبت راحت تری را برای مدیر جهت ادامه کار در حجم های به نسبت بالاتر و رفع مشکلات در جهت ارائه مسیری روشنتر از قبل برای مدیر رقم خواهد زد و نتیجتاً مدیر با خیال راحت تری به توسعه و سرمایه گذاری و گسترش کار فکر خواهد کرد.
جناب منصوری فر، با اجازه شما من قبل از این 4 مورد گزینه های شما، خودم گزینه 5 رو اضافه میکنم با عنوان " زمانبندی درست و صحیح اجرای استارت آپ " که شخصاً زمانبندی رو در اجرا و موفقیت استارت آپ مقدم تر از 4 گزینه شما می دونم.
باید ببینیم ایده ی مورد نظر ما چقدر از زمان خودش جلوتر(جدید و تازه تر)است و آیا دنیا برای آن آمادگی دارد یا نه؟
آیا ایده آنقدر نو و تازه است که میتوانیم بگیم از محیط خود پیشی گرفته ایم و باید به مردم دنیا در مورد آنچه ارائه خواهید داد آموزش دهیم؟ یا اینکه اصلاً بیش از حد از زمان آن گذشته و همین حالا هم رقبای زیادی بیش از ما اجرا کرده اند؟
سپاسگذارم از شما
نظر من کاملا منطبق بر اینفوگرافیکی است که اخیرا منتشر کردم بر اساس تجربیات بیل گراس،
بیل گراس (Bill Gross) حدودا 100 استارت آپ تاسیس کرده است. از اینرو میتوان او را یکی از معتبرترین و با تجربه ترین افراد دنیا در زمینه استارت آپ دانست. در این اینفوگرافیک سعی شده تا دلایل موفقیت و شکست استارت آپ ها بصورت خلاصه برگرفته از سخنرانی وی در TED مورد بررسی قرار بگیرد.
دلایل موفقیت و شکست یک استارت آپ به ترتیب عبارتند از:
زمانبندی درست استارت آپ
تیم و نحوه اجرای آن
ایده متفاوت
الگوی مناسب کسب و کار
سرمایه
https://artacloud.com/single-biggest-reason-startups-succeed
ارادتمند
به نظر من مهمترین عامل موفقیت استارتاپهای بزرگ، شروع سریع و کوچک است.اما باید بدانیم که در دل این موردعاملهای مهم دیگری مانند برنامه ریزی و زمان مناسب ارائه کسب و کار نهفته است. یعنی باید بدانیم که آن کسب و کار برای آن زمان میتواند نیاز مردم را برطرف کند یا خیر. Timing عاملی است که میتواند موجب موفقیت یک کسب و کار شود، در واقع نیاز نیست که در ابتدا بسیار پرهزینه و عالی شروع کرد. کافیست ابتدا شروع کنیم و بعد از آن راهها یک به یک در جلوی پای ما قرار خواهند گرفت. در واقع ناخودآگاه انسان راههای بهتر را جذب میکند و با استفاده از آن میتوان کم کم کسب و کار را گسترش داد.
این جمله از بیل گراس که بیش از 100 استارتاپ را راه اندازی کرده است، بخ خوبی پاسخ این سوال را میدهد:"شما می توانید استارت آپ خود را بدون مدل کسب و کار راه اندازی کنید و در ادامه و در صورتی که مشتریان متقاضی کالاها و خدمات شما بودند، نسبت به تدوین آن اقدام کنید. ممکن است در ابتدای راه بودجه کافی نداشته باشید، اما اگر بتوانید توجه سرمایه گذاران را به استارت آپ خود جلب کنید، به سرعت سرمایه کافی را بدست خواهید آورد."
یعنی در ابتدا باید با گامهای کوچک شروع کرد و خطاها را کم کم برطرف کرد. تصور کنید که یک شروع محکم و طرح عالی از نظر خودتان داشته اید و محصولی را ارائه کرده اید، اما مشتریان از محصول شما راضی نیستند و باید به طور کلی طرح و مدل کسب و کار خود را عوض کنید و سرمایه ای که کرده اید در کنار طرحتان جواب نداده و درآمدزا نبوده است. حالا اگر سریعا شروع به کار میکردید و در ابتدای کار متوجه میشدید که ایده ی شما خوب نیست، هزینه و زمان کمتری را متحمل میشدید. این مثال به خودی خود نشان میدهد که شروع سریع و کوچک عامل مهمتری نسبت به طرح کسب و کار است.
به گفته ی بیل گراس (Bill Gross) زمانبندی یا همان Timing حرف اول را در پیروزی کسب و کار جدید و یک ایده ی مناسب میزند، یعنی ایده ها تاریخ انقضا دارند اما هر ایده ای داشته باشید برای موفقیت باید به سرعت کار را شروع کنید و کم کم آن را بهبود ببخشید.
حتی به یاد دارم که جناب منصوری فر در یکی از ویدئوهای رایگان سایت مدیر وب، شروع سریع را مهمترین عامل موفقیت مدیر وب اعلام کردند و فرمودند که "کمال گرایی" در ابتدای کار باعث انجام ندادن آن کار می شود و درنتیجه نمی توان در آن کسب و کار موفق بود. حتی به یاد می آورم که ایشان فرمودند پس از راه اندازی سایت موفقیت آقای عباس منش، به حدود 200 باگ در سایت مدیر وب پی بردند و اگر کمال گرا می بودند و کار خود را شروع نمی کردند، امروز مدیر وب به جایگاه کنونی نمی رسید.
این جمله را از اسکات کیس (مدیرعامل Startup America Partnership) در مورد این کتاب بخوانید:
«اگر یک کارآفرین هستی، این کتاب را بخوان. اگر درنظر داری که یک کارآفرین شوی، این کتاب را بخوان. اگر فقط در مورد کارآفرینی کنجکاو هستی، این کتاب را بخوان. آغاز کردن برترین راهکار برای نوآوران امروزی است. یک لطف در حق خودت کن و این کتاب را بخوان.»
تصور میکنم از دیدگاه اسکات کیس نیز سریع شروع کردن (آغاز کردن) مهمترین عامل موفقیت است.
در نهایت فکر میکنم که این متن از کتاب ارزشمند نوپای ناب جواب این سوال را به خوبی ارائه دهد:"یک کسبوکار موفق تنها نتیجهی یک ایدهی عالی نیست. یک کسبوکار بادوام صرفاً با یک تیم عالی به دست نمیآید. کسبوکارها هستند تا یاد بگیرند. کسبوکارها هستند تا مدام امتحان کنند. منظور بیبرنامگی نیست بلکه کسبوکارها بایستی هر چه سریعتر فرضیات خود را در میدان عمل و در برابر مشتریان واقعی تست کنند و سعی کنند هر چه سریعتر با بازخوردی که میگیرند به یادگیری برسند. اگر متوجه شوند که فرضیات آنها صحیح نیست مسیر حرکت خود را تغییر دهند و اصطلاحاً چرخش کنند."
نوپای ناب به شما یاد می دهد که به جای تلف کردن وقت خود برای ساخت برنامه های کسب و کار پیچیده، به تست چشم انداز خود به صورت مستمر و اندک اندک بپردازید و خود را با شرایط تطبیق دهید.
من این کتاب را 2 بار مطالعه کرده ام و به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم که این کتاب را مطالعه کنند. البته کتاب اجرای ناب و کارآفرین ناب نیز شروع سریع را مهمترین عامل موفقیت می دانند.
پس اگر بخواهم صحبت هایم را خلاصه کنم باید بگویم که اجرا یا همان شروع سریع و کوچک قطعاً در این زمینه نقش بسیار مهمی تری دارد و ایده هم بسیار ارزشمند است. درواقع فکر میکنم که حدود بیش از 80 درصد موفقیت یک استارتاپ به شروع سریع برمی گردد.
در نهایت از سایت خوبتون تشکر میکنم که علاوه بر ویدئوهای خوب، کتابهای خوب رو هم به ما معرفی میکند.
به نظر من مهم ترین عامل موفقیت استارتاپ شخصی هست که استارتاپ رو راه می اندازد و بقیه راه به صورت وزنه ای پیش می رود برای مثال کسی ایده ی خوبی دارد اما اگر سرمایه کافی را در چرخه نیاندازد ایده او شکست خواهد خورد و بالعکس ،برای همین کسی که در زمینه ی وب استاد است خیلی فرق دارد با کسی که اطلاعات کمی دارد کسی که استارتاپ راه می اندازد باید شکست های زیادی خورده باشد تا بتواند این بار موفق باشد ،او باید نیاز مهم جامعه را بداند،چگونه تیم متخصص بسازد،چگونه برنامه ریزی و زمان بندی کند و چگونه در کجا و چه زمانی تبلیغات کند
ممنون باتشکر از شما
با شروع سریع و کوچک چندتا اتفاق میفته. اول اینکه ایده ما قبل از اینکه توسط دیگران راه اندازی بشه توسط خودمون استارت میخوره و این موضوع خیلی مهمه. به نت برگ و تخفیفان نگاه بکنید. اونها اولین بودن و یکی از دلایل بزرگ شدنشون همین اولین بودنشونه. نکته دوم اینه که پس از شروع سریع و کوچک با رسیدن به مرحله اثبات، سرمایه گذاران به ما سرمایه لازم برای شتاب گرفتن رو میدن پس عامل سرمایه اولیه هم نمیتونه عامل اصلی باشه و در این مرحله مشکل سرمایه حل میشه و حتی عامل بازاریابی هم میتونه حذف بشه چرا که با وجود این سرمایه میشه از بهترین و متخصص ترین افراد برای امر بازاریابی استفاده کرد. اما اگر سریع و کوچک شروع نکنیم و یک پول و زمان و انرژی بسیار زیادی رو برای ایده خودمون در نظر بگیریم و بعد متوجه بشیم که افراد اصلا به این ایده نیازی نداشتند چه اتفاقی میفته؟ پول و زمان و انرژی زیادی رو از دست دادیم و یک شکست رو تجربه میکنیم. در مجموع با شروع سریع و کوچک و در مرحله بعد دریافت فیدبک از افراد ( نه همه مردم و دوست و آشنا بلکه افراد هدف و مرتبط با ایده ) متوجه میشیم که اصلا استقبالی هست یا نه. بعد از اون هم به یک درآمدی میرسیم و به سرمایه گذارها ثابت میشه که این کار پولسازه. بعد هم سرمایه جذب میکنیم و به سرعت به یک درآمد بالا میرسیم. در ضمن یک نکته دیگه اینه که اگر سریع شروع نکنیم و فیدبک نگیریم هرچقدر هم بازاریابی عالی و سرمایه بزرگی داشته باشیم ممکنه شکست بخوریم چون فیدبک نگرفتیم و اصلا به ما ثابت نشده که این ایده جواب میده یا نه. پس شروع کوچک و سریع و گرفتن فیدبک مهم ترینه. گزینه ایده و طرح هم حذفه چرا چون اگه شروع نکنیم و فیدبک نگیریم نمتونیم بگیم که این ایده حتما جواب میده یا نه و حتی سرمایه گذار هم استقبال نمیکنه. حتی عامل بازاریابی هم بعد از این فیدبک و اثبات درآمد مهم میشه چون تا ندونیم فیدبک چیه پس با چه اطمینانی بازاریابی کنیم؟ با این توضیحات به نظر من اولین و مهم ترین عامل موفقیت همین شروع سریع و کوچکه و صد درصد هم مطمئنم و به شدت روی این گزینه پافشاری میکنم. شروع سریع و کوچک. تمام
موفق باشید...
از طرفی اگر ایده شما ایده ای نباشه که مشکل خاصی را برطرف کند یا نیاز مهمی را پاسخگو باشد میتوان گفت این ایده ، ایده خوبی نیست و حالا شما هرچقدر هم که سرمایه بابتش خرج کنی نمیتونی موفق بشی یا حتی نمیتونی براش بازاریابی کنی چون شما در صورتی میتونی برای ایده ای که داری بازاریابی کنی که بدونی در صورت ارائه کردن اون به مردم اونها ازش استقبال میکنند وقتی قرار نیست ایده شما مشکل خاصی رو از جامعه برطرف کنه پس کسی هم ازش استقبال نمیکنه پس شما بازاریابی هم نمیتونید بکنیدو همچنین وقتی شما یک همچین ایده ای نداری اگر شروع کنی به راه اندازی ایدت فقط وقت و هزینتو هدر دادی (البته تجربه هم بدست آوردی) چرا که وقتی نتونی بازاریابی کنی و نتونی سرمایه جذب کنی روز به روز ضرر بیشتری میکنی و بعد یه مدت متوجه میشی چند ماه وقت رو ایده ای گذاشتی که خوب نبوده و نمیتونی ازش نتیجه بگیری و مجبور میشی کلا ایدتو فراموش کنی یکی از دوستان گفته بودند که اگر ایدتو سریع اجرا کنی حتما نتیج میگیری چون ایشون خودشون این کارو کردند و نتیجه گرفتند من به این دوستمون عرض میکنم توجه داشته باشند که حتما ایدشون خوب بوده که تونستند تو مدت کم نتیجه بگیرند در نهایت اگر بخوام چهار موردی رو که در این مسابقه ذکر شده ترتیب بندی کنم باید بگم اول از همه شما باید ایده خوبی داشته باشی تا بتونی یک استارت آپ رو شروع کنی بعد از این که ایدتو پیدا کردی باید یک سرمایه اولیه فراهم کنی بالاخره هر ایده ای برای اجرایی شدن نیاز به یک سرمایه اولیه داره حتی هزارتومن پس بعد از ایده باید حداقل سرمایه مورد نیاز رو فراهم کنی بعد باید سریع اون رو شروع کنی تا بتونی بازخورد کاربر هارو نسبت به ایدت ببینی و اگر لازم بود تغییرات لازم رو در استارت آپت اعمال کنی بعد باید بازار یابی کنی و ایده یا محصولت یا خدمتی که قراره توسط ایدت ارائه بشه رو به همه معرفی کنی تا بتونی هم سرمایه اولیه ای که گذاشتی رو برگردونی هم به سود دهی برسی
ممنون از این که وقت گذاشتید
خدانگهدار
همیشه نمی توان گفت که فقط یک موضوع به تنهای میتواند باعث موفقیت یک استارتاپ شود
یعنی موفقیت یک استارتاپ به منزله ی مجموعه فعالیتهای است که باید انجام شود تا بدین گونه باعث پیش برد و موفقیت اون استارتاپ شود
با توجه به تجربه ای شخصی خودم میگم
اگر شخصی ایده ی بسیار نابی داشته باشد ولی دردرجه ای اول به فکر و ایده ی خودش ایمان و اعتقاد نداشته باشه و یا اگر
قصد عملی کرن و استارت زدن دارد ولی پشتکار،سرمایه و یا حامی نداشته باشه
و یا اگر این مشکل را هم برطرف کرد اگر نتواند استارتاپ را به خوبی به همه معرفی کند
و یا اگر خوش بینانه مشکل قبلی را هم حل کرد اگر نتواند به خوبی به کاربران انگونه که شایسته است خدمات دهی کند
یا اینکه به هنگام معرفی استارتاپ از دروغ استفاده کرده باشد
و یا اینکه نتواند به روز باشد و تغییرات را در استارتاپ بر اساس نیاز کاربران
و پیشرفت دیگر استارتاپ های رقیب به روز رسانی کند
و از ایده های جدید بهره مند نشود
مسلما نمی تواند همیشه و یا حتی به مدت محدود، هم موفقیت استارتاپ خود را تضمین کند
چون ایده ی خوب تا زمانی ایده خوب،ناب و تک میتونه باشه که رقیب نداشته باشه و بتونه رقبای خودش را پشته سر بذاره
چون بعد از مدتی مسلما استارتاپ های مشابه و بعضا کپی ان استارتاپ به میدان خواهند امد و حتی میتوان گفت
استارتاپ های جدید که کپی هستند بیشتر موفقیت کسب میکنند چون مشکلاتی که استارتاپ اصلی داشته را شناسایی کرده اند
و استارتاپی جدید و عاری از مشکلات استارتاپ قدیمی را راه اندازی میکنند و کاربران را به سمت استارتاپ خود جذب میکنند.
در نتیجه همیشه نمیتوان با یک ایده خوب استارتاپی موفق داشت.
میتوان تعریفی برای استارتاپ موفق بدین شکل اورد:
استارتاپ موفق را میتوان مجموعه ای از فعالیت ها در کنار یک ایده های خوب و به وسیله ی ایجاد تغییرات اساسی،بروز و با توجه به نیاز مشتری در ایده ی
پایه و اصلی دانست.
در واقع باید به ایده ی اصلی شاخ و برگ اضافه کرد و همیشه به تک و ناب بودن ایده اصلی امیدوار نبود که این بزرگترین خیانت به خود و استارتاپ خود می باشد.
با تشکر
امینی
به نظر من مهمترین عامل شروع سریع و کوچک استارت آپه. به این دلیل که اگه استارت آپ ما قراره در آینده موفق بشه همین ابتده فیدبکش رو میگیرم و اگر مخاطب آمادیگیشو نداشته باشه، هر چقدر ایده ناب باشه و بازاریابی ما خوب به نتیجه نمیرسیم. پس بهتره وقت و سرمایه مون رو تلف نکنیم. شما هم قبلا اشاره فرمودید که فروشگاه اینترنتی خودتون رو با یک نوع محصول و خیلی ساده راه اندازی کنید تا ابتدا بازخورد مشتری رو برآورد کنید. موفق و پیروز باشید.
به نظر من جواب سوال "شروع سریع و کوچک" کسب و کار هست که 90 درصد موفقیت یک استارت آپ رو رقم میزنه.
به سه دلیل این گزینه از اهمیت بیشتری نسبت به سه گزینهی دیگه برخورداره:
1- شروع سریع و کوچک کسب و کار باعث ارزیابی طرح یا ایده میشه. یعنی بهترین راه برای تشخیص مناسب بودن یا نبودن یک طرح یا ایده اجرایی کردن اون در یک اِشِلِ سریع و کوچیکه. بنابراین طرح یا ایده اولیه نمیتونه جواب سوال باشه چراکه تشخیص مناسب بودن آن وابسته به شروع سریع و کوچک آن طرح یا ایده اس.
2- سرمایه اولیه زمانی میتونه وجود داشته باشه که سرمایه گذار به یک اطمینان حداقلی از جوابگو بودن آن کسب و کار برسه و این اتفاق زمانی میفته که ایده ی کسب و کار در یک اشل کوچیک و سریع اجرا شده باشه. در این صورت صاحب ایده با اعتماد به نفس خیلی بیشتری میتونه ایدهی خودشو مطرح کرده و جذب سرمایه کنه.
3- زمانی انجام بازاریابی برای یک کسب و کار معنی داره که تا حدی مطمئن باشیم که در صورت بازاریابی، موفق به فروش و کسب درآمد خواهیم شد و این اطمینان نسبی زمانی به وجود میاد که در یک اشل کوچک و سریع اون رو امتحان کرده باشیم.
با تشکر
مهمترین عامل در موفقیت یک استارت آپ ((شروع سریع وکوچک ))هستش
اگر ما استارت آپ خودمون رو با توجه به مدل لین استارت آپ راه اندازی کنیم مطمئنا موفق خواهیم شد. یک استارت آپ قبل ازاینکه بخواد عالی اجرا بشه با همان کوچکی ونوپا بودن ،بایستی خودش رو نشون بده ونتیجه بده یعنی در ابتدای کار نیاز نیست استارت آپ عالی اجرا بشه با همان کوچکی بایستی با گرفتن فیدبک از مردم ومصرف کننده ها بتوان اشکلات استارت آپ رو در کمترین زمان برطرف کرد وچرخش لازم در زمان مناسب رو انجام داد.
به نظر من مهمترین عامل گزینه دوم یعنی شروع سریع و کوچک
چه بسیار ایده های خارق العاده ای که بدلیل منتظر نشستن برای فرا رسیدن زمان مناسب و ترس از شکست هرگز عملیاتی نشدند و سرمایه های هنگفتی مانند سایت شیپور که بدلیل زمان بندی بد موقع (زمانی که سایت دیوار به یک سایت پخته و کاربردی تبدیل شده بود و تونسته بود نیاز کاربر را مرتفع کنه و کاربر هیچ دلیلی برای مهاجرت از سایت دیوار به شیپور نمی دید. )
پس سریع و کوچک مثل سایت دی جی کالا که با چند تا پرینتر و دوربین شروع کرد ؛سریع و کوچک شروع کرد و حالا ....
استاد عزیز به نظر بنده 98 درصد موفقیت در یک استارت آپ دقیقا همین کاریه که شما با فایل های رایگان و بخصوص در مسابقه هایی که برگزار می کنید هستش .
یعنی بازاریابی یا نیاز سنجی
استارت آپ یعنی شناسایی درست یک نیاز و پاسخ به اونه و قطعا اگه نیاز درست شناسایی بشه با یک ایده خوب میتوان به اون نیاز پاسخ داد .
حالا اگه شما نیاز درستی رو شناسایی نکنید ؟
بهترین ایده
بیشترین سرمایه
سریع ترین شروع
هم نمی تونه شمارو به موفقیت برسونه .
شاد و پیروز باشید
به سایت خودتون یعنی هدف استارتر دات کام هم سری بزنید www.hadafstarter.com
اگر استارت آپ ما خوب باشه در شروع سریع و کوچک فیدبک رو میبینیم + اگر استارت آپ ما خوب باشه سرمایه گذار خودش میاد + شروع سریع باعث میشه ما اولین باشیم که در آینده خیلی کمک می کنه
بازاریابی هم باید بعد از دریافت فیدبک انجام بشه و در نهایت اگر استارت آپ ما خوب نباشه در همون شروع کوچک متوجه میشیم و باعث ضرر نمیشه
در کل شروع سریع و کوچک مهمترین عامل هست
یکی از مهمترین عامل آن:
ساده کردن، راحتی امورات مختلف روزمره زندگی انسان می باشد.
با سپاس فراوان
تجربه شخصی بنده میگه شروع سزیع و کوچک
مختصر عرض میکنم بنده چند ایده داشتم برای اجرا روی هر کدوم خیلی فکر کردم که بی نقص انجام بشه در حد یک دفتر 40 برگ براش امکانات و خدمات نوشتم اما کارم ی مشکل بزرگ داشت زمان از دست میرفت و وقتی به خودم اومدم دیدم طرح ها از سوی دیگری اجرا شده و درحال کسب درآمده. مثل ایده خودتون که داشتید پی سی دانلود!
پروژه های دیگری شروع کروم باز هم همین مشکل پابرجا بود که آخرین ایده ام رو با طراحی پلن در مدت زمان 3 روز بررسی و پیاده سازی کردم و اجرا کردم. همزمان که روس سءو ی سایت کار میکردم ایرادهای کار رو برطرف میکردم. وقتی ایرادها برطرف می شدند از دوستانی که با اینترنت و وب گردی غریب بودند خواهش می کردم با سایا کار کنند. تمام رفتارشون رو آنالیز میکردم از زمان کار با سایت تا نحوه به نتیجه رسیدن هدف کاربر. که آیا کاربر تونسته به خواسته توی زمان کمتری برسه. اگر تمام دوستانم تونستن با اون سایت کار کنن پس کارم و خوب انجام دادم.
و کارهای دیگری از نظر روانشناسی انجام دادم که در این بحث نمی گنجه.
درکل این وبسایت در کمترین زمان ممکن به درآمد خیلی خوبی در وسع خودش کسب کرد بر خلاف دیگر ایده هام.
با کمی دقت میبینید که واقعا 90 درصد موفقیت یک کسب وکار شروع سریعش هست،چرا؟
شما به محض شروع کار نیاز نیست تبلیغات آنچنانی انجام دهید.
نیاز نیست دنبال سرمایه گذار خوب بگردید
خب با این تفاصیر میبینید شما با شروع سریع گزینه های دیگر را هم انجام داده اید.
پس باید سریع و کوچک شروع کرد
پنج عامل مهمه
1. ایده
2. تیم
3. مدل کسب وکار
4. سرمایه گذاری
5. زمان بندی
که از همه مهمتر زمان بندی مناسبه که منظورش مدیریت زمان انجام پروژه نبود
منظورش اجرای ایده ها در یک زمان به خصوص بود یعنی همون کشش بازار
باید دید که بازار توان ارتباط برقرار کردن با ایده رو داره یا نه
ممنون
اولین چیز مهم برای ایجاد یک استارت آپ موفق این هست که شخصی که می خواهد کارش را شروع کنه باید یک احساس نیازی را دیده باشه یک دغدغه ای را دیده باشه و کارش در جهت رفع اون نیاز و دغدغه باشه.
پس اولین چیز رفع نیاز و دغدغه هست.
عامل زمان هم مهم هست یعنی اون استارت آپ در یک زمان مناسب ایجاد شده باشد. مثلا سایت آپارات در زمانی مناسبی ایجاد شد (فیلتر بودن یوتیوب و نبود سایت مشابه) و به پیشرفت خیلی خوبی رسید.
پس عامل زمان نیز یکی از عوامل مهم هست.
مورد بعدی پویایی و رفع کاستی ها هست یعنی باید همین طور برنامه ها و کارها بروز شوند و پیشرفت صورت گیرد. و کاربر پسند کردن سیستم.
و شاید بشود گفت یکی از مهمترین عوامل صبر است صبر. هیچ کسب و کاری یک روزه و یک شبه به این شکل نرسیده است. استارت آپ های موفق چه در داخل و چه در خارج یک شبه به موفقیت نرسیده اند.
شاید خودم این باور نداشتم وقتی با یک نفر موفق برای شروع کسب و کارم در این حوزه صحبت کردم گفت کسب و کارت کوچک و سریع راه بی اندازه و اون در عمل ببین و مشکلات آن ببین چون خیلی از افراد ایده خوبی دارند ولی آنقدر وای می ایستند که ان یکی دیگه اجرا میکند یا دیگه برای انجام ان کار دیر است یا بهانه ای برای انجام ندادن ان پیدا میکند .
در مورد سرمایه اولیه ، من خیلی از کسب کار های دیدم با سرمایه نسبتا کم شروع کردن موفق شدن و خیلی های دیگه با سرمایه بیش از ده برابر آنها یک کسب کار شبیه ان شروع کردن و شکست خوردن پس سرمایه همه چیز نیست شاید باعث پیشرفت سریع استارت آپ شه ولی باعث موفقیت نمی شه .
در مورد بازاریابی ، وقتی شما یک کار انجام شده داشته باشید و اشکالات ان رفع کرده باشید خیلی راحت تر می توانید آن را به فروش برسانید تا فقط یک ایده روی کاغذ .
نتیجه گیری : به نظر بنده به دلایلی که بالا آوردم شروع سریع و کوچک یک استارت آپ مهمترین عامل هست .
با سپاس از همه خوانندگان که این متن را خواندن و با نظر مثبتشان به من کمک کردن .
مهمترین عامل برای موفقیت استارتآپ برداشت درست مؤسسین استارتآپ از تقاضای بازار برای محصولشان است، طبق آمار یکی از شرکتهای جهانی حامی استارت آپ حدود 90 درصد از مؤسسین استارت آپها فکر میکنند که بازار ،خواهان خدمت آنها هست، در حالی که در واقعیت اینطور نیست. با تشکر.
مهمترین عامل برای موفقیت استارتآپ برداشت درست مؤسسین استارتآپ از تقاضای بازار برای محصوشان است، طبق آمار یکی از رکتهای حامی استارت آپ حدود 90 درصد از مؤسسین استارت آپها فکر میکنند که بازار خواهان خدمت آنها هست در حالی که در واقعیت اینطور نیست.
مدیریت و تصمیم گیری شخص، روابط اجتماعی بالا،استراتژی های مقابله با مشکلات ناگهانی، طرز فکر، شعور در درک زمان و مکان! و هزارتا ویژگی که تمامش برمیگرده به رهبر و شخصی که استارت آپو راه انداخته،
در یک جمله بگم در جواب دوستانی که میگن ایده مهمه،
ایده پول ساز نداریم، شخص پولساز داریم!
در مورد پاسخ سوال ؛ نمیدونم شاید من گزینه هارو درست متوجه نشدم چون بنظرم مهم ترین عامل برای شروع یک استارتاپ موفق ،تایمینگ درست و مناسب هست و این گزینه رو اجازه بدین گزینه 5 بنامیم. یعنی حتی اگر ایده،ام وی پی،سرمایه،محصول و تیم ورک عالی هم داشته باشیم اما از نظر زمانی،تایم مناسبی رو برای شروع اون استارتاپ انتخاب نکنیم،محکوم به شکست هستیم.پس قبل از هر موضوعی باید بررسی کنیم که آیا اون استارتاپ در زمان مناسبی در حال پیاده سازی هست یا دیرشده و کار از کار گذشته و یا انقدر هنوز زود هست که امکان بهره برداری از آن وجود ندارد و یا شرایط لازم هنوز مهیا نشده و باید به آینده موکول شود.
1. سایت باید فعال و به روز باشد
2. کارکردن پیوسته در آن نه در میانه مدتی
3. ترافیک سایت بازدید کننده موثر که خیلی مهم استپ
4. ساده و شیک بودن سایت (گرافیک سایت عالی باشد
5.ایجاد ارتباط با اعضا سایت
مهمترین و اصلی ترین موفقیت استارت آپ پیدا کردن بزرگترین خلاء نیاز مردم هست.
که به دو تا چیز بستگی داره باید خلاقیت و ایده داشته باشه یا اگه ایده نداره یک محقق و پژوهشگری باشه که بتونه خیلی راحت نیازهای مردم رو شناسایی کنه.
مثل پیمنت 24 که هم میتونست از یک ایده خوب باشه و هم تحقیق و پژوهش زیاد.
اگه ایده ایی که بتونه بزرگترین نیاز مردم رو برطرف کنه هر چقدر هم کوچیک اجرا بشه بازم تو چشم مردم بزرگ مشاهده میشه.
هیچ کسب و کاری امکان نداره بدون بازاریابی به درآمد بالا برسه فقط مدل بازاریابی باید کاملا درست اجرا بشه تا در کمترین زمان ممکن به بیشترین درآمد برسه و بهترین شیوه تبلیغات که در ردیف اول قرار داره تبلیغات بنری در چند سایت بزرگ و تبلیغات ادوردز
سایر تبلیغات ها در اولیت بعدی هست.
من پیمنت 24 رو در سایت های بزرگ پیدا کردم و مدیر وب رو با سرچ کلمه ایمیل مارکتینگ در گوگل پیدا کردم و استفاده کردم.
طرح ها و ایده های زیادی در اذهان افراد پرورانده می شوند ولی هیچ کدام عملیاتی نشوند ارزشی ندارد!!
شروع سریع و کوچک موتور حرکت را روشن خواهد کرد که در مسیر سرمایه را خواهد یافت و همچنین بازاریابی را در پی خواهد داشت !!!
بحث جذب سرمایه برای موفقیت یک ایده همواره در کنار سایر دلایل موفقیت یک استارتاپ قرار داشته است و به آن توجه شده است. اما واقعیت این است که بحث سرمایه مهمتر از آن است که تصور می شود. تا جاییکه با جرات می توان ادعا کرد که مهمترین عامل در موفقیت یک استارتاپ همانا جذب سرمایه می باشد.
در واقع فقط سرمایه است که مانند بالهای پرواز برای یک استارتاپ عمل می کند. سرمایه مهمترین تکه برای پازل موفقیت استارتاپ است. این مساله ممکن است برای استارتاپهای فناورانه و مبتنی بر وب کمرنگ تر جلوه کند اما واقعیت این است که سرمایه برای استارتاپ وبی همانقدر مهم است که برای راه اندازی یک کارگاه تولید لوله های پلی اتیلن. خوشبینی بیش از اندازه به موفقیت استارتاپهای وبی و مشاهده الگوهای موفیت جهانی باعث شده است که مساله سرمایه برای وب-محورها کمتر از سایرین جلوه کند. اما این درست نیست. با کمی دقت در موفقیت کسب و کارها دات کام های بزرگ دنیا می توان نتیجه گرفت که آنها نه تنها بر اساس ایده برخاسته از گاراژ یا خوابگاه بلکه بر اساس مدل جذب سرمایه خود موفق شده اند.
کم سن و سال بودن موسس آنها و موفقیت ناگهانی آنها باعث شده است که بیشتر توجهات به زندگی و عقاید موسس کسب و کارهای بزرگ مانند گوگل، فیسبوک، eBay، آمازون و… به عنوان دلایل موفقیت آنها جلب شود. ما زمانی آنها را شناخته ایم که تقریبا به قله های موفقیت نزدیک شده اند اما واقعیت این است آنها راه دشواری را در گمنامی طی کرده اند تا به اینجا برسند. مرور تاریخچه آنها نشان می دهد اولین گام در موفقیت همانا جذب سرمایه گذار بوده ست.
چرا سرمایه مهم است؟
به نظر من چهار دلیل زیر را برای تاکید بر اهمیت سرمایه در به موفق رسیدن یک استارتاپ می توان ذکر کرد:
1 – یک دست صدا ندارد:
این مساله همواره در امور روزمره زندگی گرفته تا مباحث کلان وجود دارد. مبنای تجارت جهانی هم بر همین اساس است. در تجارت جهانی به صورت خلاصه هرکس (هر کشور) کاری را انجام می دهد که در آن تخصص و تبحر دارد و دیگر امور را به دیگران می سپارد. این باعث هم افزایی خواهد شد. توجه به سرمایه خصوصا در استارتاپهای وبی که سهل و ساده و کم هزینه به نظر می آیند مهمتر است. ایده استارتاپ پس از آزمایش موفقیت اولیه توسط ایده پرداز برای توسعه آن نیاز به تخصص، زمان، مکان، تجهیزات ، حقوق و دستمزد، پشتیبانی، تبلیغات و… خواهد داشت. و اینها چیزی نیست که توسط یک یا چند نفر شروع کننده های استارتاپ فراهم شود. خوش بینی به تهیه آن هم در قالب روابط دوستانه یا فامیلی خیالی غیر واقعی می باشد.
2 – خوشبینی در برآورد هزینه ها:
معضلی که در کسب و کارهای نوپای شکست خورده وجود دارد همانا عدم برآورد صحیح از هزینه های لازم است. کلا برآورد هزینه ها خود نوعی مهارت است که تعارف یا خوشبینی نمی طلبد. برآورد هزینه های پیدا و پنهان کسب و کار نیاز به بررسی دقیق دارد. این کار در کشور های در حال توسعه به صورت ضعیفی انجام می گیرد و برای همین است که بسیاری از پروژه ها در زمان و هزینه پیش بینی شده به انجام نمی رسند. واقعیت این است که هزینه ها بسیار بیشتر از آن است که یک ایده پرداز خوشبین نسبت به موفقیت پروژه اش خواهد داشت. اگر این برآوردها درست انجام گیرد آنگاه فقط یک اهرم می تواند آن را تامین کند و آن سرمایه واقعی نزد سرمایه گذاران واقعی است.
اهرم موفقیت آینده کسب و کار در دست سرمایه گذار است. فقط سرمایه گذار واقعی است که می تواند بسیاری از مشکلات اولیه استارتاپها را رفع کرده و به آنها شکل و ساختار یک کسب و کار واقعی که قادر به ارائه خدمات در سطح ویسع می باشد را بدهد.ایده استارتاپ باید آنقدر جذاب و با کیفیت باشد که بتواند سرمایه های واقعی سرمایه گذار را جذب کند و در غیر اینصورت امید به موفقیت آن کم است.
3 – انرژی درونی سرمایه:
سرمایه مانند یک منبع انرژی فشرده شده است که حاصل کار و تلاشی است که انجام گرفته است. ماهیت سرمایه این است که انرژی های اطراف را گرفته و در درون خود متمرکز می سازد. یک کسب و کار نوپا مسلما به انرژی های نهفته در درون سرمایه نیاز خواهد داشت. تمرکز بیش از حد سرمایه ها و عدم به کار گیری آنها در راستای توسعه سبب بحران اقتصادی می شود. این همان دلیلی است که به عقیده برخی کارشناسان باعث رکود اقتصادی جهانی اخیر شده است. ممکن است به همین دلیل باشد که بانک مرکزی آمریکا در چند سال اخیر نرخ سود سپرده های بانکی را کماکان پایین نگه داشته تا علی رغم تهدیدی که برای ارزش دلار دارد به گردش سرمایه در خارج از بانک ها و ایجاد شغل های جدید کمک کرده باشد.
4 – توان جان به در بردن از ضررهای مقطعی
بسیاری از ایده های استارتاپی به علت ماهیت نوآورانه شان ممکن است در مراحل اولیه تولدشان درآمد آنچنانی را عاید صاحبانشان نسازند. ممکن است صاحبان کسب و کار بخش بزرگی از منابع خود را صرف شروع استارتاپ نمایند و لذا تحمل شکست آنها بسیار پایین خواهد آمد و همین خطر باعث تلاطم در کسب و کار خواهد شد. به همین دلیل باید سرمایه های جدید در کسب و کار تزریق شوند تا در صورت عدم درآمدزایی در سالهای اولیه امکان ادامه کسب و کار وجود داشته باشد. تحمل پذیری سرمایه گزار یکی از شروطی است که موسسان اولیه شرکتی مانند گوگل از سهامداران انتظار داشته اند. البته باید دانست که هیچ سرمایه گزاری حاضر به ارائه سرمایه برای آزمایش و خطا نمی باشد. و لذا ایده پرداز باید تمام تلاش خود را برای بهبود و باروری ایده اش انجام دهد تا توجه سرمایه گزار را جلب نماید.
یک استارت آپ همانطور که از نامش پیداست باید ایده ای باشد جدید که فید بک مفید آن و اشتیاق مخاطبین را با روش های مورد نظر از قبل آگاهی پیدا کند حالا این روش ها از شبکه های اجتماعی هست تا تحقیقات میدانی و همچنین بعد از آن به سراغ تمامی روش هایی که بتواند از سایت درآمد کسب کند برو د چه آموزش های مورد نظر چه کالا چه عضویت ویژه و تمامی راه های کسب پول درسایت را پر کند
نکته ی مهم دیگر جذب افراد و مهمتر از آن نگه داشتن آنان و بازدید مجدد آنان از سایت است که از طریق ایمیل مارکتینگ تبلیغات شبکه های اجتماعی و تبلیغات گوگل ادورز
و حتما یک مقاله مهم را به صورت جذاب در قسمت مورد توجه سایت قرار دهد و ایمیل های افراد را با ارسال آن مقاله بگیرد و ابتدا ایمیل های رایگان ارسال کند و سپس کم کم ایمیل های محصولات را به صورت بسیار جذاب ایجاد کند و پس چند ایمیل از آموزش های رایگان در این حین از محصولات مورد نظر با پیشنهاد های وسوسه کننده تبلیغ کند و کمک کم حس اعتماد را در او به وجود آورد
در شبکه های اجتماعی که به صورت فیلم محتوا گذاشته می شود باید ذره ای از محتوای جذاب و مورد نیاز را در دهان فرد گذاشت و این تشنگی را در او ایجاد کنیم تا برای ادامه آن به سایت ما سر بزند
تبلیغات گوگل ادورز هم برای رتبه در گوگل بسیار حائز اهمیت است که علاوه بر مشتریان ثابت ما همیشه در پی افراد جدید باشیم
یک استارت آپ باید سءو خوبی داشته باشد و با تولید محتوا منظم همیشه کلمات کلیدی سایتش را به کار برد
برنامه ی روزانه منظمی داشته باشد
یک استارت آپ همواره باید استراتژی جدید و متناسب با نیاز روز را در نظر بگیرد و با یک شیوه حرکت نکند و همیشه سعی کند ایده ای جدید در راستای آن استارت آپ ارائه دهد که نیاز جدید مردم را برطرف سازد و خدماتی متفاوت ارائه دهد که تماما به راحتی مشتری ختم شود
در بازاریابی باید بداند که محتوایش را باید برای چه کسانی تبلیغ می کند و همیشه نیاز را در آنان در ذهن داشته باشد مکان بازاریابی مناسب خودش را پیدا کند و برای محتوا باید سه ماه محتوا آماده کرده داشته باشد چون درابتدای شروع درگیر شدن او با سایر قسمت های سایت باعث نشود از هدف مهم ش یعنی تولید محتوا باز ماند
همیشه باید یک استارت آپ ده درصد از درآمدش را صرف تبلیغات موثر و مفید کند
و درباره ی حوزه ی کاری و موفقیت اطلاعات جمع کند
بر روی شبکه های اجتماعی توجه داشته باشد اما تمرکز نکند و هسته ی اصلی را سایت قرار دهد
مهمترین عامل دیگر ایجاد نظر سنجی است که مدیر استارت آپ یک طرفه تصمیمات سایت را پیش نبرد و با فید بک گرفتن سایت را در جهت نیاز مخاطبینش پیش ببرد
هرگز در تبلیغات از پاپ آپ استفاده نکند درگاه برای خدمات پولی داشته باشد
برای سایت خود سرور یا هاست خوبی به کار گیرد
طبق آمار ها اکثر بازدید های سایت از طریق گوشی انجام می پذیرد و خود من هم همین الان با گوشی همراه در حال نوشتن هستم و حتما سایت باید برای گوشی رسپانسیو باشد
سعی کردم اکثر جنبه ها از جمله بازاریابی شبکه های اجتماعی سءو و قسمت هایی که در بالاتر توضیح دادم رو خدمتون بگم
موفق باشید
تنها عامل برای موفقیت یک استارت آپ، شروع سریع و کوچک آن است.
دلیلش هم اینه که خود ایده یا طرح ، هنگامی که به مرحله اجرا یا شروع نرسه بی تاثیر خواهد بود.
به نظر من 90 درصد میتونه شروع سریع و کوچک باشه و 10 درصد بقیه موارد.
درهی سیلیکون (Silicon Valley) در نگاه بسیاری از افراد، جایی است که انبوهی از نوآوران برای ثروتمند شدن به آنجا میروند. البته تردیدی نیست که بسیاری از برترین شرکتهای موفق دنیا در این منطقه قرار دارند. اما شاید برایتان جالب باشد که اکثر شرکتهای نوپایی که در درهی سیلیکون تاسیس میشوند، فقط به این دلیل که در مراحل ابتدایی کار قادر به جذب و حفظ نیروی انسانی متخصص، جذب سرمایهگذار و نیز کسب اعتماد مشتریان نیستند، درنهایت ورشکسته میشوند. اما چه چیزی در دل این موفقیت و شکست وجود دارد؟
کسب ثروت و پولدار شدن، عامل پیشران استارتاپهای موفق نیست؛ بلکه ماموریتی که بنیانگذاران استارتاپها در ذهن و دل خود دارند سبب پیشرفت آنها میشود. استارتاپهایی که قصد ایجاد تغییری ارزشمند در دنیا و بهبود وضعیت حال را دارند درنهایت سبب ایجاد بیشترین ارزش و بازدهی را برای خود و سرمایهگذارانشان خواهند شد. البته ممکن است کسانی که با فضای درهی سیلیکون آشنا نیستند، نوعی تناقض در این میان مشاهده کنند. چگونه ممکن است بنیانگذاران یک استارتاپ برای دل خود کار کنند و از سویی دیگر بتوانند به سوددهی هم برسند؟ آیا میتوان به دنبال پول نبود و پس از مدتی به ثروتی فراوان دست یافت؟ نکتهی ماجرا دقیقا همینجاست!
کسب درآمد، هدف یک استارتاپ نیست
«جیم بریکسدیل» (مدیر عامل شرکت نتاسکیپ) پاسخ جالبی به این پرسش میدهد: «گفتن اینکه هدف یک شرکت کسب درآمد است مثل این است که بگوییم هدف از زندگی، نفس کشیدن است.»
تردیدی نیست که اگر نفس نکشیم، دیگر داشتن هدف در زندگی معنایی نخواهد داشت. اما باید دقت کنیم که اگر به ماموریت خود باور داشته باشیم، این ماموریت به بخشی از الزامات اخلاقی ما تبدیل شده و مدل کسبوکارمان نیز بر مبنای آن تدوین خواهد شد.
کسب درآمد، تنها دغدغهی استارتاپهای موفق نیست.
رسیدن به اهداف بزرگ، کاری نیست که بتوان در مدتی کوتاه آن را به انجام رساند. برای موفقیت یک کسبوکار نیاز به یک مدل کسبوکار داریم. با اینکه این مدل درنهایت در پی سودآوری است، اما باید بر اساس رسالتی که در ذهن و دل دارید تدوین شود. درواقع اصلا قرار نیست که بین دستیابی به هدفی که در دل دارید و کسب سود، یکی را انتخاب کنید.
موفقیت استارتاپها
شرکتهای موفق، رسالت خود را اصل قرار میدهند
بسیاری از شرکتهای موفق امروزی بر اساس رسالتی که بنیانگذارانشان در ذهن داشتند شکل گرفته و به موقعیت برتر کنونی دست یافتهاند. بنیانگذاران گوگل (لری پیج و سرگی برین) آیندهای ایدهآل را در ذهن داشتند که هر کاربر بتواند بهراحتی اطلاعات موجود در وب را جستجو کند و همگان بهسادگی به آن دسترسی داشته باشند. گوگل با همین رویکرد توانست در طی چند دهه، انبوهی از اطلاعات را سازماندهی کند.
باور درونی بنیانگذاران یک استارتاپ به ماموریت خود، مهمترین عامل موفقیت کسبوکار جدید آنها به شمار میرود.
بنیانگذار فیسبوک نیز به فکر تسهیل و گسترش ارتباطات انسانی بود و به همین شیوه توانست زمینهی ارتباط موثرتر بین کاربران اینترنت در سراسر جهان را فراهم آورد. اما برای کارآفرینان و بنیانگذارانی که بیشتر به فکر ثروتمند شدن هستند، اوضاع ممکن است بهگونهای پیش رود که خیلی زود عرصه را واگذار کنند.
استارتاپ
رها کردن استارتاپ در میانهی راه
راهاندازی یک کسبوکار نو، کاری بسیار دشوار است. گاهی اوقات بهخاطر نبود منابع مالی و یا عدم علاقهی مشتری به محصول ارایهشده، کارآفرینان دست از تلاش میکشند. تاکنون نمونههای زیادی ازایندست استارتاپها را دیدهایم که بنیانگذاراناش به دلایل متعدد در میانهی مسیر، با شکست روبرو شدهاند.
اما نوعی دیگر از رها کردن کار استارتاپ هم وجود دارد که البته کمتر رخ میدهد و آنهم وقتی است که یک شرکت بزرگتر، استارتاپی را میخرد. هر از چند گاهی میشنویم که یک شرکت برتر سهام یک استارتاپ را میخرد و آن را زیرمجموعهی خود میکند. بهاینترتیب، بنیانگذاران آن استارتاپ به پول خوبی دست مییابند و احتمالا سرمایهگذاران آن نیز تا حدی متنفع میشوند.
شاید برای بنیانگذاران یک استارتاپ، خریداری شرکتشان توسط یک شرکت بزرگ (نظیر مایکروسافت یا یاهو) رویایی دلنشین باشد. اما اگر با دقت به این وضعیت نگاه کنیم، میبینیم که اینهم نوعی رها کردن کار در میانهی مسیر است. هیچ شرکتی تاکنون نتوانسته با ملحق شدن به شرکتی بزرگتر، دنیا را آنطور که در ابتدا میخواسته تغییر دهد. در بیشتر موارد میبینیم که استارتاپ خریداریشده از سوی شرکتی بزرگتر، تعطیل شده و یا کارکنانش اخراج میشوند.
فروش یک استارتاپ به شرکتی بزرگتر به معنای نابودی رویای بنیانگذار آن خواهد بود.
فروش یک استارتاپ به شرکتی بزرگتر حتی شاید خطرناکتر از رهاکردن شرکت بهخاطر مشکلات پیشآمده باشد. هر سرمایهگذاری که بر روی یک استارتاپ سرمایهگذاری میکند، این گزینه را نیز متصور میشود که شاید همهی پول خود را بهخاطر عدم موفقیت شرکت از دست بدهد. حال اگر یک استارتاپ توسط یک شرکت بزرگتر خریداری شود، سرمایهگذاران قبلی شاید به سود قابلتوجهی دست یابند و به همین دلیل این گزینه برای آنها بسیار هم مطلوب باشد. اما نکته اینجاست که این استارتاپ شاید دیگر هرگز نتواند به ماموریتی که در ابتدا برای خود متصور بود دست پیدا کند.
شرکتی نوپا
استارتاپهایی که تسلیم نشدند
«لری پیج» و «سرگی برین» با پایبندی به رسالتی که برای خود برای سازماندهی اطلاعات در اینترنت ترسیم کرده بودند توانستند گوگل را به جایگاه کنونی برسانند. این دو آنقدر به رسالت خود باور داشتند که حتی پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو برای خرید موتور جستجوی گوگل را رد کردند. گفتنی است مجموع سهام گوگل هماکنون ارزشی بیش از 350 میلیارد دلار دارد!
چند سال پیش بود که یاهو برای خرید فیسبوک پیشنهادی یک میلیارد دلاری به «مارک زاکربرگ» داد. جالب اینجاست که این پیشنهاد در حالی ارایه شد که این شبکهی اجتماعی بسیار بسته بود و بیشتر مردم نمیتوانستند در آن عضو شوند. با این وجود زاکربرگ این پیشنهاد چشمگیر و نیز پیشنهادات بزرگتر از شرکتهای دیگری نظیر گوگل را رد کرد. زاکربرگ این رسالت را برای خود متصور بود که باید افراد مختلف را در جهان به هم ارتباط دهد. بهاینترتیب بود که امروزه ارزش فیسبوک به بیش از 200 میلیارد دلار رسیده است.
بسیاری از برترین شرکتهای موفق امروزی، سالها پیش در برابر وسوسهی فروش شرکت خود ایستادند.
فرض کنید که گوگل و فیسبوک با قیمت یک میلیارد دلار به یاهو فروخته میشدند. آیا گوگل میتوانست در زیر سایهی یاهو به پروژههایی که در راستای رسالت بنیانگذاراناش بود (نظیر اسکن کردن کتابهای موجود در کتابخانههای دنیا و یا سازماندهی مقالات آکادمیک) بپردازد؟
راز موفقیت
چرا تعریف دقیق رسالت یک شرکت اهمیت دارد؟
در هرکدام از نمونههای بالا دیدیم که رسالت بزرگی که بنیانگذاران یک شرکت در ذهن و دل خود دارند با موفقیت مالی آنها درهم آمیخته است. به قول مولوی «چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست.»
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که کارکنان یک استارتاپ نیز باید به رسالتی که برای شرکت تعریف شده باور داشته باشند. اگر کارکنان شرکت صرفا برای کسب درآمد در شرکت مشغول به کار شوند، بهمحض دریافت یک پیشنهاد کاری بهتر آنجا را ترک میکنند.
جالب اینجاست که سرمایهگذاران باتجربه هم بهخوبی با این نکته آشنا هستند. بسیاری از آنها بر این باورند که باید به دنبال بنیانگذارانی بود که به رسالت خود، باوری عمیق دارند.
تردیدی نیست که هر شرکتی درنهایت باید ازنظر مالی به موفقیت دست یابد و در غیر اینصورت ورشکسته خواهد شد. اما دلیل وجود یک شرکت باید رسالت آن باشد. اگر شرکتی رسالت خود را فراموش کند، بهزودی طعم شکست و نابودی را خواهد چشید.
قطعا شروع سریع و کوچک جواب سوال هست.مهمترین دلیلشم اینه که وقتی خیلی زود و کوچک کارتونو شروع کنید با توجه به فیدبک ها و نظرات و بازخوردهایی که از مخاطبان یا مشتریانتان میگیرد جهت گیریتون رو میفهمید درست بوده یا نه.اگرم درست نبوده میتونید خیلی راحت تر از یه شرکت بزرگ با یه پروژه بزرگ مسیرتونو عوض کنید.توجه به فیدبک از همان روز اول شروع استارتاپ حتی دو سه فیدبک اولیه نشون میده که مخاطب چه نیازی رو داره.با هیچکدوم از این سه گزینه دیگر نمیتونید به این شفافیت و به این سرعت بفهمید حوزه فعالیتتون درسته یا نه.ا ساسا تمام استارتاپ های موفق دنیا چه به صورت اگاهانه چه ناخوداگاه این امرو رعایت کردند.وقتی استقبال از یک کسب و کار نوپا در ابتدا خیلی زیاده یعنی اینکه اون حوزه نیاز و دغدغه و در کل یک دذدی رو از مشکلات مردم برداشته و خیلی بهتر در شروع سریع و کوچک میشه این نیازو تشخیص داد.موفق باشید
یه ایده خوب میتونه باعث بشه محصول قبل از ساخت به فروش بره یه ایده خوب و ناب مسبب اصلی موفقیت یک استارتاپ هست اما مسائلی مثل زمان طرح و اجرای اون دومین عامل موفقیت هست .
فرض کنید ما یه بیماری سخت در جامعه در گرفته و به سرعت در حال پیشگیری هست . یک ایده جالب برای برای ساخت یک دارو در زمان مناسب میتونه این ایده را به درآمد زایی فوق العاده برسونه حالا فرض کنید این ایده در زمان مناسب نباشه یا در اجرا و هماهنگی گروه نتونه جواب بده خوب ....
البته ناگفته نماند به قول ریس سونی که میگه من اگه ده دلار داشتم و قرار بود کاری راه بندازم قطعا هشت دلار برای تبلیغات هزینه می کردم پس به نوعی موضوع اول و آخر به هم چسپیدن
مهمترین عامل موفقیت استارتاپ ها تمرکز یک عامل نیست بلکه مجموعه ای از عوامل است.
یکی از مهمترین عوامل تمرکز بر روی نیاز ، خواسته ، رفع مشکل ، رفع اجبار و ... است. برای مثال ای نماد یک اجبار است و محصول گرفتن ای نماد برای رفع این اجبار پدید می آید
یا ایجاد وب سایت و پشتیبانی از آن یک نیاز و خواسته است که برای رفع آن تیمی گرد هم می آیند تا به بهترین این نیاز را رفع کنند مثل گروه آرمانیک
پس نیاز ، خواسته ، اجبار ، ترس ، رویا ، و ... هر کدام می تواند نقطه شروع یک استارتاپ باشد.
مثال ترس : ترس از سخنرانی جلوی جمع = محصول و دوره های سخنرانی و فن بیان
رویا : داشتن یک فروشگاه اینترنتی اتوماتیک = باعث ایجاد دوره ها و وب سایت های تخصصی برای رساندن افراد به رویاهایشان می شود.
.
نتیجه اینکه یکی از مهمترین عوامل برای ایجاد و یا رشد یک استارتاپ شناخت یکی از این عوامل است
نیاز ، خواسته ، رفع یک مشکل یا اجبار ، رویا ، ترس و ...
.
یکی دیگر از عوامل موفقیت زمان و مکان مناسب است . مثلا در کشوری که اینترنت هنوز به شکل دیال آپ هست و هنوز زیرساخت مناسبی ندارد، ایده ای مثل اسنپ (تاکسی اینترنتی) استارتاپ شکست خورده ای است
ولی همین استارتاپ در کشوری که اینترنت مناسبی دارد بسیار کاربردی است.
و همچنین به مسایل فرهنگی و قانونی بسیار باید توجه کرد . برای مثال سایت همسریابی
.
از دیگر عوامل رشد یک استارتاپ تخصصی بودن آن هست . زمانی که در یک حوزه فقط به ارائه محصول (یا خدمات) می پردازید شما نسبت به محصولات خود برند می شوید و افراد بیشتری به شما مراجعه و اعتماد می کنند
و رشد بیشتری نسبت به کسانی خواهید داشت که در همه زمینه ها حضور دارند . برای مثال : دیجی کالا در ابتدا سایت مشتاقان محصولات کامپیوتری بود و مرجع این حوزه در قیمت و اطلاعات بود ولی الان نه . مثالی دیگر : برای خرید و مشاوره در زمینه دوربین افراد به سایت پیکسل مراجعه می کنند در حالی که همان محصول را دیجی کالا هم دارد
اما چرا پیکسل در فروش دوربین از دیجی کالا موفق تر است ؟ زیرا تخصصی کار می کند .
البته به این معنا نیست که هیچگاه به سراغ حوزه دیگری نرویم بلکه بدین معناست که حوزه خودمان را با چیز دیگری مخلوط نکنیم. برای مثال : سایت سخنرانی و فن بیان دارید. بدون اینکه به آن دست بزنید یک سایت دیگر برای امور آشپزی می زنید (دو کسب و کار مجزا) . کار اشتباه این است که بخواهید یک بخش از سایت آموزش سخنرانی را به آشپزی اختصاص بدهید.(مخلوط کردن دو کسب و کار ) یا فروختن حوله حمام کنار کارت گرافیگ اینتل
.
موارد زیاد است اما مورد آخر که اهمیت زیادی دارد این است که : اعتماد کسب کنیم.
کسب اعتماد در هر کسب و کار متفاوت است . در استارتاپ آموزش محور اعتماد با ارائه مطالب مفید و کاربردی ایجاد می شود . در فروشگاه اینترنتی : کیفیت محصولات ، ارسال به موقع ، قیمت و گارانتی معتبر می تواند کسب اعتماد کند.
به هر حال ساده ترین راه برای پیدا کردن روش جلب اعتماد این است که خودتان را جای مشتری بگذارید . یک مشتری بی اعتماد که استاندارد بالایی دارد و گاها توقع زیادی هم دارد. اگر بتوانید اعتماد او را جلب کنید قطعا می توانید طیف وسیعی از مشتریان خود که استانداردهایی به مراتب کمتر دارند را جلب کنید.
و همانطور که گفتم بسته به نوع استارتاپ روش های اعتماد سازی بسیار مهم است.
به نظر من مهمترین عامل شروع سریع و کوچک است .چون به گفته خودتون در پاد کست منتشر شده در وب سایت تفاوت کار آفرینی و استارت آپ اینکه استارتاپ خیلی
سریع باید اجرا بشه .و اگر سریع و انفجاری اجرا نشه امکان اجرای آن توسط بقیه شرکت ها و افراد است.مثل نت برگ و تخفیفان زودتر شروع کردند و با روشهای بازاریابی سریعتر بازار را به دست گرفتند و شیپور و طاقچه هم همینطور .فرق اساسی استارتاپ و کسب و کار و کارآفرینی در این است که شما باید ریسک کنید و سریع تصمیم بگیرید و اگر تعلل کنید رقیبان از این مساله نهایت بهره برداری رو می کنند.عوامل دیگری نیز هستند ولی شروع سریع و کوچک مهمتر است.
بدرود
شروع سریع و کوچک
چون خیلی مهمه که خیلی سریع شروع کنیم(بدون از دست دادن زمان و بدون تحلیل ها و نظرهای خودمون) و یک نمونه کوچک از طرح یا ایدمون رو پیاده میکنیم و براساس فیدبکی که از کاربرهامون میگیریم متوجه میشیم که باید استوپ کنیم یا شروع به بازاریابی و جذب سرمایه کنیم.
طبق کتاب های افسانه کار آفرینی ، نوپای ناب و سایر کتب کاربردی در این زمینه به نظر من شروع سریع و کوچک میتونه مهم ترین عامل برای موفقیت یک استارت آپ باشد. یعنی استارتاپی موفق است که در ابتدا ایده خود را به صورت لین استارتاپ اجرا کند.
به قول کتاب افسانه کار آفرینی (البته اگر اشتباه نکرده باشم) :
»شما زمانی یک موفقیت بزرگ را کسب می کنید که از همان اول بخواهید آن کار را بزرگ انجام دهید اما در قدم اول آن را بزرگ اجرا نکنید«
به نظر من 90 درصد میتونه شروع سریع و کوچک باشه و 10 درصد بقیه موارد
یعنی پس از دریافت بازخورد اولیه یک استارتاپ می فهمد که باید چرخش انجام دهد یا با قوت به کار خود ادامه دهد.
با تشکر از از سایت مدیر وب
به نظر بنده مهم ترین عامل موفقیت یک استارتاپ، تیم خوب هستش...
چون مثلا من وقتی ایده هم داشته باشم، سرمایه هم داشته باشم و...، ولی یک تیم خوب پشت این استارتاپ نباشه ... قطعا آن استارتاپ به زودی و در کوتاه مدت شکست می خوره ...
ولی مثلا من حتی ایده هم نداشته باشم، سرمایه هم نداشته باشم (و چیزهای دیگه ...) ولی اگه یه تیم خوب داشته باشم، میتونم این دوتا رو و چیزهای دیگه رو کامل کنم یا حداقل استارتاپم رو شروع کنم و احتمال شکست رو کاهش بدم
البته این تیم خوب هم باید واقعا متعهد به کار باشن و همینجوری نمیشه یه تیم خوب تشکیل داد ...
باتشکر
شروع سریع و کوچک فکر میکنم بهترین گزینه باشه . چندین طرح و برنامه و ایده بزرگ توی ذهنم بوده و هست که فکر میکنم اگر هر کدوم رو شروع کرده بودم تا الان میلیاردر شده بودم . هم سرمایه داشتم و هم بازاریابی خوبی بلدم و فقط شروع نکردم ... شک ندارم اگه شروع میکردم به نتایج فوق العاده ای میرسیدم تا این لحظه ... راجب یک ایده حداقل 20 صفحه توضیح مینویسم و نقشه راه رو به طور کامل برای خودم معین میکنم . از طرفی چون برنامه نویس اندروید هستم و میتونم از طریق برنامه هام بازاریابی قوی انجام بدم ، خیالم راحته ... سرمایه شروع ایده ای ک دارم رو هم در حال حاضر دارم ... فقط میمونه شروع کردن که مهمترین نکته هست و همیشه پشت گوش میفته ... ای کاش همیشه وبسایت اولیه دیجی کالا و اینستاگرام اولیه که با HTML ساخته شده بود و اونقدر ابتدایی بودن رو به یاد داشته باشیم ... بزرگی میگفت : هر چیزی که برای انجام دادن یه کار لازم داری ، با انجام دادن اون کار یاد میگیری ...
در ابتدا ممنون از طرح این مسابقه:
اما پاسخ مسابقه:
به نظر بنده طبق دیدگاه نوپای ناپ مهمترین عامل از بین 4 مورد"شروع سریع و کوچک " است . بیشتر توضیح می دهم :
ببینید اگر یک ایده عالی داشته باشید و سرمایتون هم مناسب باشه و حتی در مورد بازاریابیش هم فکر کرده باشید اما یک شروع سریع و کوچک نداشته باشید نمی تونید بفهمید که مخاطبین دقیقا دنبال چی هستند....
بسیاری از کسب و کار ها یا طرح ها و تیم های قوی به دلیل ایده آل گرایی شدید در کار خود حتی یک نسخه اولیه یا MVP برای خودشون ایجاد نکرده اند .
لازم نیست از ابتدا همه چیز آماده و عالی باشه و همه امکانات در حد تمام و کمال وجود داشته باشه بلکه بزرگترین کمپانی های امروز دنیا مانند facebook , ebay و حتی گوگل که همه ما می شناسیم از یک طرح کوچک شروع کردند .
آیا اولین روزی که گوگل استارت خورد این همه سرویس داشت؟؟؟ (گوگل درایو , گوگل وبمستر, گوگل مپ , سرویس وبلاگ و............)
اما امروز گوگل به یک غول تنومند تبدیل شده چون آرام آرام با چرخش در برابر دریافت فید بک ها خودش رو , رشد داده و به بهترین درجه رسیده.
یادتون باشه علاوه بر شروع از یک نمونه کوچک باید به نظر مخاطبین خود دقت کنید و طبق اون به سمت موفقیت بیشتر چرخش کنید....
ممنون امیدوارم توضیحاتم موثر واقع شده باشه.
شروع سریع و کوچک.
تاریخچه اکثر شرکت های موفق رو مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم. چون با شروع سریع و کوچک میشه بازاریابی کرد، اسپانسر گرفت، طرح یا ایده رو گسترشش داد. دلیل یا قطعیتی به عدم تغییر طرح یا ایده نیست و ایده هر لحظه میتونه تغییر کنه و چیزی بهش اضافه یا کم بشه. استارت آپ ها باید سریع و کوچک بصورت یک محصول ارائه بشن بنظر بنده تا به موفقیت های بالا دست پیدا کنند.
من فیلم رو ندیدم
اما نظر شخصی بنده اینه که نیاز سنجی درستی انجام میدن
نیاز بازار رو پیدا می کنن و همونو پوشش میدن
مهمترین عامل موفقیت یک استارت آپ بدون شک ارائه خدماتی که خلأ نبود اون در جامعه احساس بشه به بهترین و سادهترین نحوه ممکن هست. بدیهیه که در این خصوص باید محتوای مناسبی هم تولید بشه که کاربر رو در دریافت خدمات راهنمایی کنه.